این روزها پس از توافق
1. این روزها کمتر کسی را میشود پیدا کرد که نسبت به مذاکرات هستهای و کشوقوسهای 12 سالهی آن و نتایجی که تا کنون به همراه داشته است، بیتفاوت باشد. تحلیلها عمدتاً دوگانه است؛ «پیروزی بدون جنگ»، «انفجار اتمی بدون بمب»، «پیروزی ایران در جنگ ارادهها»، «توافق عزتمندانه»، «توافق تاریخی»، و یا «توافقی بدتر از بد»، «دغلبازی با رهبری»، «ورق خوردن تاریخ با سیبزمینی سرخ کرده؟!»، «کاغذپاره علیه برجام»، «نقض خطوط قرمز به طور آشکار» و ... نشاندهندهی ناهمسویی نقدها و نظرات در محافل و جراید سیاسی است. دیپلماتهای ایرانی توافق هستهای را آغاز عصری جدید در تاریخ دیپلماسی نظام بینالملل میدانند و منتقدین برآنند که مبادا دیپلماتهای کارکشته و انقلابی فریب اسب تروای 5+1 را بخورند که در قامت توافق هستهای خود را به ساحل امنیت ملی ایران نزدیک کرده است.
2. حرف جدیدی نیست اینکه ایران دارای ظرفیت عظیمی برای بازارهای اروپایی و امریکایی است و اکنون پس از توافق، یکایک شرکتها و برندهای معتبر دنیا در انتظار ورود به ایران صف کشیدهاند تا سود حاصل از درآمد آنها در بازار ایران مرهمی باشد بر ورشکستگیهای اخیر اقتصاد جهانی؛ اقتصادی که هر لحظه وخیمتر و بدهکارتر از قبل میشود. بر همین اساس و البته بر اساس ذوقزدگی مسئولین دستگاه اجرایی که از ورود هرگونه کالای خارجی به داخل کشور، چه از نوع سیاسی باشد چه از نوع فرهنگی و چه از نوع اقتصادی، استقبال میکنند، میبایست دورهای جدید در پدیدهی مصرفگرایی را در زندگی ایرانیان جستجو کرد و این موضوع اقتضائات فرهنگی خاص خود را دارد. به طور خلاصه باید گفت استحالهی فرهنگی یکی از فرجامهای برجام خواهد بود اگر نتوانیم جلوی ذوقزدگی خود را نسبت به سوء استفاده امثال مکدونالد بگیریم که پدیدهی پوشکین مسکو 1990 اینبار در تهران 2015 تکرار شود.
3. و بالاخره تکلیف اقتصاد مقاومتی چه میشود؟ اقتصادی که معنای آن پیروی از الگوی اقتصادی بومی علمی برآمده از فرهنگ انقلابی و اسلامی است که کاهش وابستگی به کشورهای محدود و خاص، افزایش کمی و کیفی تولید، اجرای سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف، ترویج مصرف کالاهای داخلی و پاسخگویی به نیاز اقتصاد ملی از جمله لازمههای تحقق آن است. حال وقتی قرار است برای برندهای معتبر خارجی فرش قرمز پهن کنیم و مثلا فورد را در کنار ایرانخودرو، اپل را در کنار مینیاتور و جیالایکس، کوکاکولا را در کنار زمزم و هارلی دیویدسون را در کنار کویرموتور ببینیم، دیگر چه جای رقابت، ترقی و پیشرفت کالاهای داخلی در کشور خواهد بود؟ آیا مسئولان در خصوص اقتصاد مقاومتی پس از توافق نقشهی راهبردی دارند؟ آیا فعالیت هرگونه شرکتهای خارجی در ایران، توجیه اقتصادی و فرهنگی دارد؟ آیا موضوع کلیدی و حساس سبک زندگی ایرانی-اسلامی پس از توافق و بهشرط فعالیت اینگونه برندها در داخل کشور به حاشیه نمیرود؟
4. آقای عراقچی با حضور در برنامه گفتگوی ویژهی خبری شامگاه دوشنبه 29 تیرماه گفت: «بین قطعنامه و توافق اختلاف وجود دارد. اگر توافق نقض شود قطعنامه هم نقض میشود اما عکس آن صحت ندارد... اگر نقضی صورت بگیرد مانند سالهای گذشته نقض صورت گرفته و اتفاقی هم نیفتاده است. مفاد قطعنامه با مفاد توافق متفاوت است.» او در واکنش به سؤال مجری برنامه دربارهی احتمال استفاده از گزینهی نظامی در صورت عدم اجرای تحریم تسلیحاتی، گفت: «احتمال این موضوع روی کاغذ و به صورت تئوریک وجود دارد اما اگر قدرتمند باشیم از لحاظ سیاسی امکان آن وجود نخواهد داشت!»
شاید این عبارت آخر تلخترین اعتراف دیپلماتهای ایرانی دربارهی ناتوانی تئوریهای یورگن هابرماس و توماس هابز دربارهی ادارهی نظام بینالملل باشد که امثال بشیریه و نقیبزاده در قالب «گفتمان دیپلماسی» دنبالهرو آنها در فضای آکادمیک کشورمان میباشند. اینکه آقای عراقچی میگوید «اگر قدرتمند باشیم از لحاظ سیاسی امکان آن وجود نخواهد داشت» دقیقا تکرار ادعای 9 سال پیش آقای احمدینژاد است که بر اساس «گفتمان مقاومت» میگفت: «تحریمها کاغذپارهای بیش نیستند...» چرا که اگر بنا به قول آقای عراقچی، جمهوری اسلامی قدرتمند باشد میتواند آنچه را که روی کاغذ نوشته میشود (بخوانید قطعنامه) نقض نماید! و حالا میشود بهتر از قبل عمق سخن مقام معظم رهبری را دریافت نمود که فرمودند: «من دیپلمات نیستم، من انقلابیام، حرف را صریح و صادقانه میگویم. دیپلمات یک کلمهای را میگوید، معنای دیگری را اراده میکند. ما صریح و صادقانه حرف خودمان را میزنیم؛ ما قاطع و جازم حرف خودمان را میزنیم...».
انعکاس در میدان 72