راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با موضوع «رسانه» ثبت شده است

کنگره شعر هیئتی آمل

خیلی بیشتر از این‌ها باید دیده شود

خاصیت هر انقلاب فرهنگی و عقیدتی، دارابودن ایدئولوژی‌های مبتنی بر اندیشه‌های تثبیت‌شده‌ی فرهنگی است. اندیشه‌هایی که باید همه‌ی گزاره‌های مؤثر در پیشبرد اهداف انقلاب را در نظر بگیرد و طبق اصول و قواعد هم‌سو با فرهنگ جمعی، در شناسایی و فرآوری ایده‌ها و محصولات فرهنگی تلاش نماید. آنچه که انقلابیون را ملزم به پیگیری اهداف اولیه‌ی انقلاب می‌گرداند، تقویت عقیده‌ی اصیل انقلاب است که این "تقویت" در انقلاب‌های فرهنگی نظیر انقلاب اسلامی ایران با اصل "فرهنگ و هنر" گره خورده است. یعنی چنان‌چه بخواهیم ملت را در جهت پذیرش عقاید انقلابی آماده سازیم، صرف درنظرگرفتن مسیر سیاست، موفقیت‌آمیز نخواهد بود و می‌بایست اصول فرهنگی-هنری را به کار گرفت.

در برخی انقلاب‌ها هنر جلودار انقلاب و یا حداقل یکی از ارکان رهبریت آن می‌باشد. اما در برخی انقلاب‌ها نظیر ایران، هنر دنباله‌رو انقلاب و در مواردی حتی عقب‌تر از آن نیز می‌باشد. علت این پدیده ناظر به عمق مبانی فکری و زمان‌بر بودن درک اندیشه‌های انقلاب توسط هنرمندان است. به‌گونه‌ای که یک هنرمند ابتدا باید مبانی انقلاب را شناخته و درک نماید، سپس با توجه به ساختارهای فرهنگی حاکم و نیازهای فرهنگی جامعه و آزادی موجود، دست به خلاقیت هنری بزند؛ هنری از جنس انقلاب اسلامی!

شاعران انقلاب نیز از این مقوله مستثنی نمی‌باشند. در دهه‌ی اول انقلاب که قافله‌ی شعر انقلاب، تازه به راه افتاده بود، بیشتر شعرها معنامحور بودند. یعنی شاعران بیشتر بر روی مفاهیم و مضامین انقلابی توجه داشتند و تا حدی زیباشناختی اشعار به حاشیه رفته بود. ولی هرچه جلوتر آمدیم شاعران توانستند با کسب تجربه و با استفاده از دانش‌های ادبی، فرم و محتوا را به گونه‌ای هنرمندانه در هم بیامیزند که مشاهده سیر شعر انقلاب گواهی بر این ادعاست.

توجه بیش از پیش رهبر انقلاب بر به کارگیری مضامین انقلابی و دینی در اشعار، هنرمندان متعهد خوش‌ذوق را بیشتر از همیشه در این مسیر به تکاپو واداشته که از جمله‌ی آن‌ها برگزاری جلسات مختلف شاعران انقلابی و آئینی با رهبری معظم است. در واقع در این دوران شاعران در حال گذار از "مشق شعر" هستند و با خلق آثار گران‌بها در صدد شناساندن بُعد فرهنگی انقلاب اسلامی به مردم خصوصا نسل‌های آتی انقلاب می‌باشند.

ساختار فرهنگی حاکم بر کشور نیز هرچند بسیار عقب‌تر از حرکت‌های فرهنگی خودجوش مردمی است، لیکن باید برای جبران این عقب‌ماندگی نسبت به شناسایی استعدادهای انقلابی و به‌کارگیری آنها در نظام فرهنگی کشور بیشتر از همیشه همت گمارد.

شهرستان آمل با دارا بودن شعرای خوب و برجسته‌ی انقلابی، این هفته میزبان اساتید بزرگ شعر انقلاب اسلامی است که می‌تواند نقطه‌ی عطفی در شروع یک حرکت فرهنگی انقلابی در شهرستان آمل باشد تا بلکه مسئولان شهر تفاوت فرهنگ انقلابی حاکم بر این مراسم را با فرهنگ غیرانقلابی کنسرت‌ها و عزاداری‌های نمایشی و شوهای لباس و پاساژهای قارچ‌گونه‌ی این شهر دریابند.

انعکاس در هرازنیوز .

  • سید هادی مصطفوی

راهی برای پایانِ سرگردانی‌ها

تقریبا در اکثر شهرهای کشور، مخصوصا شهرهای کوچکی چون آمل، پراکنده‌بودن و یا سرگردان‌بودن نیروهای فرهنگی بیشتر از شهرهای بزرگ به چشم می‌خورد؛ چرا که به دلیل عدم حضور یک تیم و ارگان سازماندهی شده در چارچوب فکری جبهه‌ی فرهنگی انقلاب در فضای این شهرها، تقریبا هیچ مرکزی برای نشست و برخاست این نیروها و دیدار و هم‌اندیشی آنها با یکدیگر وجود ندارد. (البته برای طرح موضوع، ارائه‌ی راه حل و اقدام)


از طرفی، نبود دانشگاه سراسری در آمل، شیب سرعت ارتقای سطح فرهنگی فعالین این شهر را کندتر نموده که نمونه‌ی عکس آن را در شهر همسایه‌مان (بابل) به‌وضوح شاهدیم. طوری که تعداد قابل توجهی از فعالین فرهنگی آمل در بابل و ساری مشغول به فعالیت‌اند و عده‌ی زیادی نیز در تهران.

البته باید گفت که گروه‌ها و تیم‌های پراکنده‌ی زیادی در این شهر در حال فعالیت‌اند، لیکن نبود "مرکز"ی که بتواند این خرده‌جریان‌ها را به یکدیگر متصل کند تا تبدیل به جریان شوند، بسیار به چشم می‌آید.

یکی از ارگان‌هایی که می‌تواند این خرده جریان‌ها را به هم متصل کند، نشریات و دفتر نشریات است؛ طوری که در این شهر جز یکی دو هفته‌نامه که محتوای آن‌ها هیچ ارتباطی به مقوله‌هایی که در اولویت جبهه‌ی فرهنگی انقلاب می‌باشد، وجود ندارد. شاید بخش زیادی از حجم این نشریات را آگهی‌های مزایده و مناقصه و تبریک و تسلیت شامل می‌شود.

اگر نشریه‌ای با داشتن محتوای مورد نظر جبهه‌ی فرهنگی انقلاب (که دغدغه‌ی نیروهای ارزشیِ سرگردان می‌باشد) در هر هفته بر روی باجه‌ی روزنامه‌فروشی‌ها دیده شود، مسلماً می‌تواند در دورهم جمع‌کردن و از سستی خارج‌کردن این نیروها مؤثر واقع شود. چرا که یک شخص با انگیزه، با خواندن این نشریه خواهد دانست که گروهی با طرز تفکر مطلوبش یک جا جمع شده‌اند و دارند کار فرهگی می‌کنند. لذا در اولین فرصت، این قطره هم به جمع جریان آن چشمه‌ی کوچک خواهد پیوست.

دعا کنید بتوانیم این کار را انجام بدهیم.


  • سید هادی مصطفوی

امروز، عده‌ای تو را سنگ می‌زنند

بر طبل بی‌عدالتی و جنگ می‌زنند

شلّیک می‌کنند به سمتت گلوله‌ها

بر راه و رسم و پیشه‌ی تو انگ می‌زنند

روی حقایقی که نباشد به نفع‌شان

با میل خود به هر طرفش رنگ می‌زنند

وقت هجوم فتنه‌گران بر بلاد عشق

مانند میخِ شُل‌شده‌ای زنگ می‌زنند

تا فرصتی برای تلافی به پا شود

بر صورت تمامی‌مان چنگ می‌زنند

غمگین مباش از حملات رسانه‌ها

کاین‌ها به راه صدق و وفا لنگ می‌زنند

  • سید هادی مصطفوی

کمی با محرم

1. نزدیک محرم که می‌شود دل بچه‌های هیئت مثل سیر و سرکه می‌جوشد. خب محرم است دیگر؛ باید مراسمش به خوبی برگزار شود. مکان برگزاری مراسم، تزئین مسجد و حسینیه، خصوصاً تزئین جایگاه هیئت، پیداکردن یک موضوع خوب برای سخنرانی، پیداکردن یک سخنران خوب، یک مداح خوب، تبلیغات، آماده‌نمودن سیستم صوتی، هماهنگی با فیلم‌بردار، آشپزخانه و کلی کارهای دیگر که همه و همه دست به دست هم می‌دهند تا جلسه عزای امام حسین(ع) به خوبی برگزار شود. وارد کار که می‌شوی می‌بینی چه ظرفیت زیادی دارند این هیئات! اجر همه‌شان با امام حسین(ع).

2. یاد محرم سال قبل افتادم. وقتی در دانشگاه‌مان مسابقه‌ی کتاب‌خوانی برگزار نمودیم. "راز شادی امام حسین در قتلگاه" استاد طاهرزاده را انتخاب کردیم و دادیم بچه‌ها بخوانند و بعد یک آزمونی هم ازشان گرفتیم. البته بماند که مسئولین خبره و فرهنگی‌کار دانشگاه‌مان هزینه‌ی جوایز برگزیدگان را آخرین هفته‌ی اسفندماه پرداخت نمودند!! و ما هم هفته‌ی سوم فروردین به برندگان مسابقه اهدا کردیم. ولی با این حال، کتاب‌خوانی را جدی بگیریم!!

3. اخیرا پیش‌شماره‌ی ماهنامه‌ی فرهنگی - تشکیلاتی "حلقه وصل" را می‌خواندم. بخشی از آن مربوط به هیئت انصار ولایت یزد بود که متولد سال 74 است. خودمانیم؛ از کجا به کجا رسیدند! اگر به دست‌تان رسید، "قصه انصار"ش را در صفحه 44 ماهنامه حتما بخوانید. چقدر دلنشین است... شعار هیئت "حسینی بمان، حسینی بمیر" بود که این شعار را در قالب‌های مختلف اعلام می‌کردند؛ مثلا پارچه‌نوشته‌ی داخل هیئت، کنار جایگاه؛ نوشتن این شعار در پشت پیراهن مشکی عزادارن آن هم با گِل؛ ذکر این شعار در سرود پایانی هیئت که هم‌اکنون در وبلاگم در حال پخش است! محسن محمدی‌پناه آن را خواند، با صدای قشنگش! می‌گفت: اگر بفهمی هیچ‌کاره‌ای، موفق می‌شوی! مشخص است که تشکیلات بسیار خوبی دارند. دم‌شان گرم!

4. در شهر من آمل هم قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. هم‌چنان همان است که سال قبل گفتم؛ عاشورا هر سال بدتر از پارسال!

5. تا یادم نرفته از جاد هم بگویم. نخستین مجمعش در اواخر مهرماه برگزار شد. خدا را شکر بچه‌ها اهل کارند. خدا را شکر اخلاق‌مدارند. خدا را شکر. فکر می‌کنم امسال سال متفاوتی را شاهد باشیم.


کم کم به گوشم می‌رسد آوای زنگ قافله


این کاروان تا کربلا دیگر ندارد فاصله
  • سید هادی مصطفوی

یادداشتی پیرامون دو اثر فرهنگی


درخصوص زندگی و حکومت امام علی(ع)

1. سن و سالی نداشتم که سریال امام علی(ع) از سیما پخش می‌شد و من هم کنار اعضای خانواده‌ام مشغول دیدنش می‌شدم. سریالی که تا به حال، جز تعریف و تمجید، حرف دیگری راجع به آن نشنیده بودم. راستش را بخواهید صحنه‌های زیادی از سریال در خاطرم نمانده بود و بعدها هم موفق به دیدن مجددش نشدم، تا این‌که قبل از ماه رمضان امسال، تصمیم گرفتم دوباره سریال را ببینم.


وقتی قسمت‌های مختلف آن را می‎‌بینم - مخصوصاً از هنگام بیعت مردم با امام در مدینه، پس از قتل خلیفه‌ی سوم - لذت خواندن خطبه‌های نهج‌البلاغه برایم دوچندان شده است. خطبه‌هایی که تا به حال نخوانده بودم‌شان و درک‌شان هم برایم بسیار دشوار بود.

این‌که می‌گویم درک‌شان برایم دشوار بود نه به معنای خاصش، بلکه همین درک سطحی هم برایم میسر نبود. این‌که فلان خطبه پس از جنگ جمل یا صفین یا نهروان خوانده شد، درست؛ اما درک شرایط جامعه‌ی آن موقع، مخصوصا برخورد هر کدام از گروه‌ها و دشمنان و دوستان با امام چیزی نبود که در کتاب‌ها نصیبم شود. این سریال تا حد زیادی این توفیق را نصیبم کرد.

صحنه‌ها و دیالوگ‌های قبل و هنگام و بعد جنگ صفین، بسیار دیدنی و شنیدنی بود. از این قسمت‌ها بیشتر لذت بردم. صحنه‌های بیعت مردم مدینه با امام هم زیبا بود، فقط ای کاش آن خطبه‌ی حماسی امام را هم به نحوی در این بخش از سریال می‌گنجاندند. (خطبه 16 نهج‌البلاغه)

دَم داود میرباقری و همه‌ی 5200 نفری که برای این سریال، نقش‌آفرینی کردند، گرم!

پیشنهادی که می‌توانم ارائه بدهم این است که از آن‌جا که تأثیرگذاری فیلم و سریال بر ذهن و دل مخاطب بسیار زیاد است، به تشکل‌های دانشجویی توصیه می‌شود با برنامه‌ریزی و شکیبایی خود، دیدنِ این سریال را برای اعضای عادی‌شان الزامی کنند تا هم بتوان به درک بهتر اعضا کمک کرد، و هم بتوان پس از قسمت‌های مهم سریال، خطبه‌های مهم مربوط به آن‌ها را از نهج‌البلاغه استخراج کرده و در قالب جزوه‌ای مدون، به آن‌ها عرضه کرد. پس از آن نیز می‌توان به بحث و گفت‌وگو نیز پرداخت. به این می‌گویند یک کار آموزشی - فرهنگی.

2. کتاب "علی و شهر بی‌آرمان" استاد حسن رحیم‌پور ازغدی از جمله کتاب‌هایی است که با صراحت تمام به مسائل اجتماعی روزگار حکومت علی(ع) و جامعه‌ی کنونی ما می‌پردازد. این کتاب که متن پیاده‌شده‌ی مصاحبه‌ی سیما با ایشان در شب‌های 18، 19، 20 و 21 ماه مبارک رمضان سال 79 می‌باشد، در 4 فصل زیر تبویب شده است:

+ حکومت آرمانی، حکومت شکست‌خورده نیست
+ اقتصاد اسلامی، اقتصاد انسانی
+ انقلاب در حکومت، بازگشت به اصول
+ آزادی، قرائت‌ها، خودی و غیر خودی

گفتنِ یک نکته هم خالی از لطف نیست؛ این‌که چنین مصاحبه‌ای در سومین سال حاکمیت اصلاحات بر ایران به طور زنده از سیما پخش می‌شد. مخصوصا آن بخش از صحبت‌ها که از صفحه‌ی 146 کتاب به بعد تحریر شده بسیار حساس و مهم جلوه می‌کرد. (دریافت کتاب)

پی‌نوشت 1: گشتی در وبلاگ‌ها می‌زدم که با مطالب خوبی مواجه شدم. یکی مطلبی بود با عنوان تصمیم محبوبه! که در وبلاگ بیرنگ خواندمش. خلاصه‌ی مطلبش همین دو سه خط است که گفت: "
از این به بعد (چه در ایام ماه مبارک و چه در غیر آن) سعی کنم جهت تعظیم شعائر و هم ثواب انجام کار خیر، از انجام آن در ملأ عام نترسم! حتی اگر موفق به انجام کار خیر هم نشوم، همین که ابهت این تفکر زائد که انجام کار درست در ملأ عام خجالت دارد، ریا می‌شود و... در ذهنم بشکند، کافی است."

مطلب دیگری بود از آقای روح‌الله رشیدی تحت عنوان شب احیای «دینِ حداقلی» کوتاه است در وبلاگ ابتدا ؛ البته باید قبل از این مطلب، مطلب اخیرشان را خوانده باشید: حزب‌اللهی‌ها مروجین «دین حداقلی» (+)

در چند وبلاگ هم خوانده بودم که از مخاطبین‌شان تقاضا می‌کردند به شماره 20000355 پیامک بزنند که خانم‌های آمر به معروف و ناهی از منکر را نیز در برنامه‌ی ماه‌عسل دعوت کنند؛ وبلاگ خورشید

دیگری هم یادداشتی از وبلاگ سفرنامه باران با عنوان درس نخوانم، چه کار کنم...؟!! پیرامون دخترانی که چهار تا شش سال از عمرشان را در دانشگاه‌ها می‌گذرانند و آن‌گاه
سایت‌ها و وبلاگ‌ها را می‌بینند که پر است از تکریم خانه‌داری و تقبیح شاغل بودن زنان و چه و چه!

برای او که باید باشد و نیست...! زهرا حیدری را هم بخوانید. داستان خدیجه‌های زمان ما است که روز به روز دارند زیادتر می‌شوند. با خواندن این نوشته به یاد مجموعه داستان غیر قابل چاپ سید مهدی شجاعی افتادم.

پی‌نوشت 2: اگر کسی خبری از دوست عزیزم مهدی ابراهیمی دارد، بنده را بی‌خبر نگذارد! این هم وبلاگش: قلم سرخ

پی‌نوشت 3: علی مطهری باز هم آب در آسیاب دشمن ریخت. (+) برادرم سید سجاد موسوی در وبلاگ یا قاضی‌الحق تحلیلی بر نطق جناب مطهری نوشته است.
  • سید هادی مصطفوی

از کوه، فقط کاهَش را نشان‌مان دادند!


از میان آن همه حرف، فقط ربّنای شجریان اهمیت داشت؟؟

هر سال ماه رمضان که می‌شود خیلی‌ها یادی از محمدرضا شجریان می‌کنند و آن "ربّنا"ی معروفش. حتی در مناظرات انتخاباتی هم یکی از کاندیدها از ایشان یاد می‌کند و حسرت پخش‌نشدن این نوا را در صداوسیما می‌خورد. در این روزها معمولا کمتر پایگاه خبری است که خبر "نظر رهبر معظم انقلاب در مورد ربنای شجریان" را در گوشه و کنار و یا متن پایگاه خود منعکس نکند. ( + + + + )

رهبری در اسفند سال 1370 در دیدار با اعضاى گروه ویژه و گروه معارف اسلامى صداى جمهورى اسلامى ایران‌ (+) به طور مفصل پیرامون بسیاری از گزاره‌های فرهنگی و معرفتی که مربوط به رادیو می‌شد سخنانی ایراد فرمودند که بخشی از آن نیز مربوط به ربنای محمدرضا شجریان بوده است. ایشان فرمودند:

«...البته همین دیروز یا پریروز بود که دیدیم بعد از اذان دعایى با لحن عربى خوانده شد که خوب و دلنشین بود؛ اما اگر بخواهند آن را بِکِشند، چیز مطلوبى نخواهد شد. البته استثناهایى هم وجود دارد؛ مثلاً آن «ربّنا»هایى که شجریان خوانده و در ماه رمضان قبل از اذان مغرب مى‌گذارند، یک کار هنرى است؛ یک کار حالى نیست؛ مناسب نیست که بعد از اذان، کسى بخواهد آن‌طور چیزى را بگذارد؛ نه، بعد از اذان، به نظرم مى‌رسد که همین صداى معمولىِ مسجدىِ ما بهتر و مناسب‌تر باشد.»

اشتباه نکنید! قصد بنده بازگویی نظر ایشان در خصوص ربنای شجریان نیست. رهبری در آن سخنرانی به چندین نمونه‌ی مهم دیگر نیز اشاره کردند که نمی‌دانم چرا کمتر رسانه‌ای به طور تحلیلی به آن‌ها اشاره کرده است. شاید برای شما هم جالب باشد ولی بخوانید نظر رهبری در خصوص روضه‌خوانی‌ها و سینه‌زنی‌ها در مراسم عزاداری ائمه(علیهما السلام):

«
مسأله‌ى دیگر، مسأله‌ى روضه‌هاست. روضه‌خوانى و سینه‌زنى باید باشد؛ اما نه در هر عزایى. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همه‌ى ائمه نیست؛ متعلق به بعضى از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسى کسى روضه‌اى مى‌خواند، عده‌اى دلشان نرم مى‌شود و گریه مى‌کنند؛ این عیبى ندارد. اصلاً عزادارى‌کردن یک حرف است، روضه‌خوانى و سینه‌زنى راه‌انداختن یک حرف دیگر است. روضه‌خوانى و سینه‌زنى راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا به‌خصوص، در شب و روز بیست‌ویکم ماه رمضان، سینه‌زنى و عزادارى و برپایى جلسات خوب است؛ ولى مثلاً در مورد حضرت موسى‌بن‌جعفر(علیه‌السّلام) - با این‌که وفات آن بزرگوار از وفات‌هاى داراى روضه‌خوانى است - من لزومى نمى‌بینم که سینه‌زنى بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلام‌اللَّه‌علیها) مناسبتى ندارد که ما بیاییم نوحه‌خوانى و سینه‌زنى کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایب‌شان گفته بشود. شرح مصایب، گریه‌آور است.»

«...حتماً لازم نیست که عزادارى به همان شکل سنتىِ روضه‌خوانى باشد که اولش چیزى مى‌خوانند و بعد هم احیاناً آخرش دمى مى‌گیرند و سینه‌اى مى‌زنند؛ نه، شرح حال را بیان کنید؛ مثلاً یک نفر با بیان خوب و لحن محزونى، وضع زندان‌رفتن حضرت موسى‌بن‌جعفر را بیان کند؛ حوادث تلخ زندان را بیان کند؛ بعد شهادت حضرت را بیان کند؛ بعد مراسم تشییع را بیان کند؛ در این صورت هر کس که آن‌جا نشسته باشد، دلش نرم مى‌شود.»

و البته سایر نقطه‌نظرات ایشان در همان سخنرانی، پیرامون استفاده از موسیقی در مراسم عزاداری و تواشیح و اذان و... و هم‌چنین آشنا نبودن مردم با سیره‌ی اهل بیت و بررسی‌نکردن زندگی آن بزرگان به صورت تحلیلی، که ظاهراً بی‌مشتری مانده‌اند. این ضرب‌المثل را شنیده‌اید که «برخی‌ها از کاه، کوه می‌سازند.» اما این‌جا برعکس است. از کوهی به آن بزرگی فقط کاه آن را نشان‌مان می‌دهند و سپس از همان کاه، کوه می‌سازند!

انعکاس این مطلب در اول‌نیوز ، خبرنامه دانشجویان ایران ، نکات‌پرس و الف .

این مطلب را از روح‌الله رشیدی بخوانید: راه‌های مبارزه با اثرات روزه‌داری! (+)
  • سید هادی مصطفوی

مسلمانی در امریکا

مردی در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم می‌زد که ناگهان می‌بیند سگی به دختربچه‌ای حمله کرده است. مرد به طرف آن‌ها می‌دود و با سگ درگیر می‌شود. سرانجام سگ را می‌کُشد و زندگی دختربچه‌ای را نجات می‌دهد.

فردا در روزنامه‌ها می‌نویسند: یک نیویورکی شجاع، جان دختربچه‌ای را نجات داد. اما آن مرد می‌گوید: من نیوریورکی نیستم.

پس روزنامه‌های صبح روز بعد می‌نویسند: امریکایی شجاع، جان دختر بچه‌ای را نجات داد. آن مرد دوباره می‌گوید: من امریکایی نیستم.

از او می‌پرسند: خب پس تو اهل کجایی؟ می‌گوید: من اهل کشور مصر و مسلمان هستم.

فردای آن روز، روزنامه‌ها این‌طور می‌نویسند: یک تندروی مسلمان، سگ بی‌گناه امریکایی را کُشت!
  • سید هادی مصطفوی


نوشتاری در باب
سیاست فرهنگی رسانه ملی

  • سید هادی مصطفوی