راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

طبقه بندی موضوعی

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شعر» ثبت شده است

از شرم برادرم: اولین اثر منتشر شده از میلاد عرفان‌پور که این روزها به چاپ چهارم رسیده است. مجموعه رباعی‌هایی که درباره‌ی شهدای دفاع مقدس و همسران و فرزندان آن‌ها و نیز خاطراتی که از شهیدان در زندگی امروزی ما وجود دارد، سروده شده است. کتاب با این رباعی شروع می‌شود:

یک دختر و آرزوی لبخند که نیست

یک مرد پر از کوه دماوند که نیست

یک مادر گریان که به دختر می‌گفت:

بابای تو زنده است... هر چند که نیست

سعی کنیم همیشه در کنار همه‌ی مطالعاتی که داریم، گریزی هم به شعر و شاعرانگی بزنیم. در شعر حقیقتی نهفته است که در هیچ کتاب و رمان و مجله‌ای نیست.

پی‌نوشت یک: دلم برای خواندن آثار سید مهدی شجاعی تنگ شده. امیدوارم بتوانم در همین نزدیکی‌ها بار دیگر کشتی پهلوگرفته را بخوانم.

پی‌نوشت دو: این مطلب هم در نوع خودش جالب است: زن باید خوشگل باشه

پی‌نوشت سه: 9 دی هم توقیف شد.

  • سید هادی مصطفوی

برای خدا

بودن، تمامِ فلسفه‌ی زندگی نبود

ماندن به جز اشاعه‌ی مردانگی نبود

این شاهدان که خاطرشان نیک مانده است

باری؛ به جز برای خدا بندگی نبود


  • سید هادی مصطفوی

امروز، عده‌ای تو را سنگ می‌زنند

بر طبل بی‌عدالتی و جنگ می‌زنند

شلّیک می‌کنند به سمتت گلوله‌ها

بر راه و رسم و پیشه‌ی تو انگ می‌زنند

روی حقایقی که نباشد به نفع‌شان

با میل خود به هر طرفش رنگ می‌زنند

وقت هجوم فتنه‌گران بر بلاد عشق

مانند میخِ شُل‌شده‌ای زنگ می‌زنند

تا فرصتی برای تلافی به پا شود

بر صورت تمامی‌مان چنگ می‌زنند

غمگین مباش از حملات رسانه‌ها

کاین‌ها به راه صدق و وفا لنگ می‌زنند

  • سید هادی مصطفوی
فکرت که حسابی مشغول باشد نه می‌توانی بنویسی، نه بخوانی و نه وبلاگت را به‌روز نمایی! اما به برکت این وقتی که هم‌اکنون، دقیقاً چند ساعت پس از فارغ‌التحصیلی به دست آورده‌ام، حرف‌ها و سؤال‌هایم را می‌گویم تا حداقل رفع تکلیف کرده باشم.

1. بند اول مطلب اخیرم نیز راجع به جاد بود؛ همان جامعه اسلامی دانشجویان. اگر بخواهم کوتاه بگویم این می‌شود که امیدوارم جاد زیر چتر هیچ‌کدام از احزاب و جبهه‌ها نرود. صراحتاً می‌گویم که اتصال جاد به جبهه‌ی پایداری، سقوط حتمی‌اش را رقم خواهد زد. چرا که پایداریون نه کار تشکیلاتی می‌دانند چیست و نه درک درستی از سیاست و فرهنگ، به معنای صحیحش دارند.

2. چقدر جالب است با استادی پروژه برداری که هیچ چیز تو را قبول ندارد و همیشه با دیدنت یاد محمود احمدی‌نژاد بی‌افتد و مدام تو را به نمایندگیِ از رئیس‌جمهور سابق به باد انتقاد بگیرد. دلش دنیایی دارد. در دانشکده همه از او می‌ترسند. می‌گویند "یگانی" همیشه عصبانی است و خیلی بداخلاقی می‌کند... اما عده‌ای نیز تعمداً حرف‌هایی را به او نسبت می‌دادند. همان‌ها که به علت مفت‌خوری بیش از حد از بیت‌المال، تاب دیدن فکری جدید و نیرویی جدید و تازه‌نفس را نداشتند و تا مطالبه‌ی حقش را شنیدند، بهانه‌ها آوردند و ... بگذریم!

می‌گفت اسفند ماه که تعهدم تمام شود، برای همیشه از ایران می‌روم. بالاخره برای "میراث آلبرتا"های بعدی باید سوژه باشد یا نه!؟

3. هنوز که هنوز است، هستند دانشجویانی که در استقبال از دانشجویان ورودی جدید، به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند "کمک" به آن‌ها در امر ثبت‌نام است.

4. برایم سؤال است چرا وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های توهین‌کننده به مقدسات اهل سنت را فیلتر نمی‌کنند؟

5. خواستم شعری بنویسم، اما دیدم یا مرا را متهم به دیوانگی می‌کنند یا توهم یا این‌جور چیزها. اما باز گفتم بی‌خیال و بنویس:

گر من دلِ فرهادبودن را ندارم / اما تو شیرینِ دلِ تنهای من باش


  • سید هادی مصطفوی

از یکــــــــ تا هفتـــــــــ


1. انتخابات شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان برگزار شد. امیدوارم جاد به دوران اوجش که ما هم یادمان نیست چه زمانی بود، باز گردد.

2. چند روزی جز از تحولات سوریه، هیچ خبری نخواندم. اما تنها خبری که از منابع آگاه و ناآگاه، شدیداً در حال پیگیری هستم، گزینه‌ی پیشنهادی دکتر روحانی برای وزارت علوم است؛ البته به شرطی که آقای توفیقی رأی نیاورند. گزینه‌ای که برخی از برادرانِ بالا پیشنهاد دادند، دکتر محمدعلی کی‌نژاد است. (سوابق ایشان)

البته بنده قصد بگم‌بگم و تخریب و تمجید را ندارم. موضوع، چیز دیگری است. دانشگاه صنعتی سهند تنها دانشگاهی است که برای سیزدهمین سال پیاپی شاهد حضور دکتر چناقلو بر صندلی ریاست این دانشگاه است. جالب است بدانید ایشان در این زمینه رکورددار می‌باشند!! (انتهای این خبر را بخوانید). در حال حاضر، بعد از ایشان بیشترین سابقه‌ی ریاست دانشگاه در کشور، از آنِ دکتر عاشوری رئیس دانشگاه فردوسی مشهد است که 7 سال و 11 ماه از زمان آغاز ریاست ایشان در دانشگاه فردوسی مشهد می‌گذرد.
 
پس آن‌چه بدیهی می‌نماید این است که در صورت وزیرشدن دکتر کی‌نژاد (دوست و همکار دیرین دکتر چناقلو) و از طرفی، دادن رأی اعتماد به دکتر چیت‌چیان به عنوان وزیر نیرو (عضو هیئت مؤسس دانشگاه صنعتی سهند)، احتمال مادام‌العمر شدن ریاست دکتر چناقلو در دانشگاه سهند بسیار بالا است.

به نظرتان یک رئیس دانشگاه با سابقه‌ی 13 سال ریاست، چقدر دغدغه‌ی...

3. مقام معظم رهبری در دیدار با هیئت دولت، مسأله‌ی اول کشور را "علم و اقتصاد" عنوان کردند. به نظرتان جایگاه تشکل‌های دانشجویی در پرداختن به این توصیه‌ی رهبری چیست؟

4. چند روزی که از فضای مجازی دور باشی، تازه پی می‌بری که برخی از اطرافیانت را فراموش کرده‌ای. باور نداری؟ امتحانش کن.

5. "اشکانه" را به یکی از دوستان متأهلم داده بودم. پس از یک هفته، دیشب، یواشکی به من گفت: سید! باز از این کتابا نداری...؟

6. ظاهراً دل ما هم قصد ندارد بی‌کار بنشیند و حرفی نزند. هی توی سرش می‌زنم که انقدر پرت‌وپلا نگو و وقت خودت و من و مردم را نگیر؛ اما انگار نه انگار! گوشش به این حرفا که بدهکار نیست... می‌گفت:

تا بود مرا همدم خوبی‌ها بود
همسایه‌ی این دلِ تک و تنها بود

خوش بود هوای زندگانی لیکن
تقدیر، تمام ظلمتش بر ما بود

تا رفت، دلم به تاب و تب افتاده
او که نَمی از محبتش دریا بود

دوریِ دو دل‌سپرده از هم سخت است
ای کاش کنار من، همین این‌جا بود

7. شادی روح معین رئیسی صلوات.
  • سید هادی مصطفوی

تقوا؛ فعلی برای رسیدن تا خدا

 این کلمه از کلمات شایع و رایج دینی است که در قرآن کریم هم به صورت اسمی و هم به صورت فعلی آمده است. تقریبا به همان اندازه که از ایمان و عمل نام برده شده و یا از نماز و زکات یاد شده و حتی بیش از نام روزه از تقوا یاد شده است. در سایر آثار دینی خصوصا نهج البلاغه فوق العاده روی کلمه تقوا تاکید و سفارش شده است.

در نهج البلاغه خطبه ای هست طولانی به نام خطبه متقین. این خطبه را امیرالمؤمنین در جواب تقاضای کسی ایراد کرد که از او خواسته بود توصیف مجسم کننده ای از متقیان بکند. امام ابتدا به ذکر سه چهار جمله اکتفا فرمود ولی آن شخص که نامش همام بن شریح بود و مردی مستعد و برافروخته بود قانع نشد و در تقاضای خود اصرار و سماجت کرد. امیرالمؤمنین(ع) شروع به سخن کرد و با بیان بیش از صد صفت و ترسیم بیش از صد رسم از خصوصیات معنوی و مشخصات فکری و اخلاقی و عملی متقیان سخن را به پایان رسانید.

 مورخین نوشته اند که پایان یافتن سخن علی همان بود و قالب تهی کردن همام بعد از یک فریاد همان.


شبهه اول تقوا فقط پرهیزکاری نیست!

این کلمه از ماده " وقی " است که به معنای حفظ و صیانت و نگهداری است. ولی تاکنون دیده نشده ( یا کمتر دیده شده ) که در ترجمه های فارسی، این کلمه را به صورت حفظ و نگهداری ترجمه کنند.

در ترجمه های فارسی ( اگر این کلمه را به صورت اسمی استعمال شود ) مثل خود کلمه " تقوا " و یا کلمه " متقین "، به پرهیزکاری ترجمه می شود. مثلا در ترجمه " هدی للمتقین " گفته می شود: هدایت است برای پرهیزکاران.

و اگر به صورت فعلی استعمال شود خصوصا اگر فعل امر باشد و متعلقش ذکر شود، به معنای خوف و ترس ترجمه می شود. مثلا در ترجمه " اتقوا الله " یا " اتقوا النار " گفته می شود : از خدا بترسید یا از آتش جهنم بترسید.

البته کسی مدعی نشده که معنای " تقوا " ترس یا پرهیز و اجتناب است بلکه چون دیده شده لازمه صیانت خود از چیزی، ترک و پرهیز است و همچنین غالبا صیانت و حفظ نفس از اموری، ملازم با ترس از آن امور است، چنین تصور شده که این ماده مجازا در بعضی موارد به معنای پرهیز و در بعضی موارد دیگر به معنای خوف و ترس استعمال شده است.

و البته هیچ مانعی هم در کار نیست که این کلمه مجازا به معنای پرهیز و یا به معنای خوف استعمال بشود، اما از طرف دیگر موجب و دلیلی هم نیست که تأیید کند که از این کلمه یک معنای مجازی مثلا ترس یا پرهیز قصد شده. چه موجبی هست که بگوئیم معنای " اتقوا الله " اینست که از خدا بترسید و معنای " اتقوا النار " اینست که از آتش بترسید؟! بلکه معنای این گونه جمله ها این است که خود را از گزند آتش حفظ کنید و یا خود را از گزند کیفر الهی محفوظ بدارید. بنابراین ترجمه صحیح کلمه تقوا " خود نگهداری " است که همان ضبط نفس است و متقین یعنی " خود نگهداران ".

معلوم نیست از کجا و چه وقت و به چه جهت در ترجمه های فارسی، این کلمه به معنای پرهیزکاری ترجمه شده است؟!

به نظر استاد شهید مطهری تنها فارسی زبانان هستند که از این کلمه مفهوم پرهیز و اجتناب درک می کنند و هیچ عربی زبانی در قدیم یا جدید این مفهوم را از این کلمه درک نمی کند. شک نیست که در عمل لازمه تقوا و صیانت نفس نسبت به چیزی، ترک و اجتناب از آن چیز است اما نه این است که معنای تقوا همان ترک و پرهیز و اجتناب باشد. همانطور که در ادامه خواهیم گفت فرق است بین نگهداری وترک. فرق است بین صیانت و اجتناب.


شبهه دوم ترس از خدا؟!

ممکن است این سؤال برای بعضی مطرح شود که ترس از خدا یعنی چه؟ مگر خداوند یک چیز موحش و ترس آوری است؟

خداوند کمال مطلق و شایسته ترین موضوعی است که انسان به او محبت بورزد و او را دوست داشته باشد. پس چرا انسان از خدا بترسد؟

پاسخ این است که آری؛ ذات خداوند موجب ترس و وحشت نیست، اما اینکه می گویند از خدا باید ترسید یعنی از قانون عدل الهی باید ترسید.

کاملا به متن دعاهای زیر توجه کنید:

در دعا وارد است: ( یا من لا یرجی الا فضله، و لا یخاف الا عدله ) ای کسی که امیدواری به او امیدواری به فضل و احسان او است و ترس از او ترس از عدالت او است.

ضمنا در جایی دیگر آمده است ( جللت ان یخاف منک الا العدل، و ان یرجی منک الا الاحسان و الفضل ) یعنی تو منزهی از اینکه از تو ترسی باشد جز از ناحیه عدالتت و از اینکه از تو جز امید نیکی و بخشندگی توان داشت.

عدالت هم به نوبه خود امر موحش و ترس آوری نیست. انسانی که از عدالت می ترسد در حقیقت از خودش می ترسد که در گذشته خطا کرده و یا می ترسد که در آینده از حدود خود به حقوق دیگران تجاوز کند.

لهذا در مسئله خوف و رجاء که مؤمن باید همیشه، هم امیدوار باشد و هم خائف، هم خوشبین باشد و هم نگران، مقصود این است که مؤمن همواره باید نسبت به طغیان نفس اماره و تمایلات سرکش خود خائف باشد که زمام را از کف عقل و ایمان نگیرد و نسبت به ذات خداوند اعتماد و اطمینان و امیدواری داشته باشد که همواره به او مدد خواهد کرد. علی بن الحسین ( سلام الله علیه ) در دعای معروف ابوحمزه می فرماید: ( مولای اذا رأیت ذنوبی فزعت، و اذا رایت کرمک طمعت ) یعنی هرگاه به خطاهای خودم متوجه می شوم ترس و هراس مرا می گیرد و چون به کرم وجود تو نظر می افکنم امیدواری پیدا می کنم. این نکته ای بود که لازم دانستم گفته شود.


اما معنای تقوا؟

انسان اگر بخواهد در زندگی اصولی داشته باشد و از آن اصول پیروی کند، خواه آنکه آن اصول از دین و مذهب گرفته شده باشد و یا از منبع دیگری، ناچار باید یک خط مشی معینی داشته باشد، هرج و مرج بر کارهایش حکم فرما نباشد. لازمه خط مشی معین داشتن و اهل مسلک و مرام و عقیده بودن این است که به سوی یک هدف و یک جهت، حرکت کند و از اموری که با هوا و هوس های آنی او موافق است اما با هدف او و اصولی که اتخاذ کرده منافات دارد خود را " نگهداری " کند.

بنابراین تقوا به معنای عام کلمه لازمه زندگی هر فردی است که می خواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگی کند و از اصول معینی پیروی نماید.

تقوای دینی و الهی یعنی اینکه انسان خود را از آنچه از نظر دین و اصولی که دین در زندگی معین کرده، خطا و گناه و پلیدی و زشتی شناخته شده، حفظ و صیانت کند و مرتکب آنها نشود.

استاد شهید، تقوا را به دو نوع ضعیف و قوی تقسیم می نمایند.

نوع اول اینکه انسان برای اینکه خود را از آلودگی های معاصی حفظ کند و از موجبات آنها فرار کند و خود را همیشه از محیط گناه دور نگه دارد، شبیه کسی که برای حفظ سلامتی خود کوشش می کند خود را از محیط مرض و میکروب و از موجبات انتقال بیماری دور نگهدارد، سعی می کند مثلا با کسانی که به نوعی از بیماری های واگیردار مبتلا هستند معاشرت نکند.

نوع دوم اینکه در روح خود حالت و قوتی به وجود می آورد که به او مصونیت روحی و اخلاقی می دهد که اگر فرضا در محیطی قرار بگیرد که وسائل و موجبات گناه و معصیت فراهم باشد، آن حالت و ملکه روحی، او را حفظ می کند و مانع می شود که آلودگی پیدا کند، مانند کسی که به وسیله واکسیناسیون نوعی مصونیت پزشکی در خود به وجود می آورد که حتی اگر در محیط آلوده و بیمار هم قرار بگیرد آن بیماری به او سرایت نمی کند.

در زمان ما تصوری که عموم مردم از تقوا دارند همان نوع اول است. اگر گفته می شود فلان کس آدم با تقوائی است یعنی مرد محتاطی است، انزوا اختیار کرده و خود را از موجبات گناه دور نگه می دارد. این همان نوع تقوا است که گفتیم ضعف است. شاید علت پیدایش این تصور این است که از ابتدا، تقوا را برای ما " پرهیزکاری " و " اجتناب کاری " ترجمه کرده اند، و تدریجا پرهیز از گناه به معنای پرهیز از محیط و موجبات گناه تلقی شده و کم کم به اینجا رسیده که کلمه تقوا در نظر عامه مردم معنای انزوا و دوری از اجتماع می دهد، در محاورات عمومی وقتی که این کلمه به گوش می رسد یک حالت انقباض و پا پس کشیدن و عقب نشینی کردن در نظرها مجسم می شود.

اتفاقا گاهی در ادبیات منظوم یا منثور ما تعلیماتی دیده می شود که کم و بیش تقوا را به صورت اول که ضعف و عجز است نشان می دهد؛ سعدی در گلستان می گوید:

بدیدم عابدی در کوهساری * قناعت کرده از دنیا به غاری

چرا گفتم به شهر اندر نیائی * که باری بند از دل برگشائی

بگفت آنجا پریرویان نغزند * چو گل بسیار شد پیلان بلغزند

این همان نوع از تقوا و حفظ و صیانت نفس است که در عین حال ضعف و سستی است. اینکه انسان از محیط لغزنده دوری کند و نلغزد هنری نیست، هنر در این است که در محیط لغزنده خود را از لغزش، حفظ و نگهداری کند. یا اینکه بابا طاهر می گوید:

زدست دیده و دل هر دو فریاد * هر آنچه دیده بیند دل کند یاد

بسازم خنجری نیشش زفولاد * زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

شکی نیست که چشم به هر جا برود دل هم به دنبال چشم می رود ولی آیا راه چاره این است که چشم را از بین ببریم؟ ( همان تقوای نوع اول که ضعیف است ) یا اینکه راه بهتری هست و آن اینکه در دل قوتی و نیرویی به وجود بیاوریم که چشم نتواند دل را به دنبال خود بکشاند. ( نوع دوم که قوی است ) اگر بنا باشد برای آزادی و رهایی دل از چشم، خنجری بسازیم نیشش زفولاد، یک خنجر دیگر هم برای گوش باید تهیه کنیم زیرا هر چه را هم گوش می شنود دل یاد می کند و همچنین است ذائقه و لامسه و شامه. پس بهتر است راه درست را برگزینیم.

  • سید هادی مصطفوی