راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مردم» ثبت شده است


آغازی دوباره با تبریک به حسن روحانی

به راستی منظور رهبر انقلاب از این‌که "هر دوره‌ی انتخابات، یک مجموعه‌ی بلائی را از کشور دفع می‌کند" چیست؟

وقت استیضاح بزرگ "خود عمار پندارها" رسیده است...

1. یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری به سلامت و با صحت تمام برگزار شد. انتخاباتی که برنده‌ی نهایی آن مثل همیشه مردم بودند. به راستی باید این حضور پرشور مردم را قدر دانست و برای این استمرار حرکت مردم در زیر بیرق نظام جمهوری اسلامی، سجده‌ی شکر به جا آورد. جا دارد تا این پیروزی بزرگ را به محضر امام عصر(عج) و نائب بر حقش حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای و تمامی مردم ایران تبریک و تهنیت بگوییم.

2. من به سعید جلیلی رأی دادم؛ شاید تنها کاندیدایی که به لحاظ اعتقادی در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی اختلاف نظری فاحش با حسن روحانی داشته باشد، جلیلی بوده است. جلیلی را از آن جهت انتخاب کرده بودم که خیالم از رویکردش در زمینه‌های سیاست داخلی و خارجی، فرهنگی و اجتماعی راحت بود. اگر فقط جلیلی را در همین دو سه هفته‌ی اخیر می‌شناختم هم برایم کافی بود تا او را به عنوان نامزد اصلح تشخیص بدهم. کسی که در مناظره‌ها بیشتر از دیگران نیمه‌ی پر لیوان را دید، کسی که در کنار نقاط ضعف موجود، نقاط قوت را هم می‌دید، کسی که از «سیاه‌نمایی» برائت جسته بود، کسی که ذره‌ای و کمتر از ذره‌ای به «تخریب» رقبایش نپرداخت، کسی که به واقع به دنبالِ نداشتن نقاط ضعف این دولت بود، کسی که خیلی از فعالیت‌ها و اقدامات خوب صورت‌گرفته را به کلی زیر سؤال نبرد و برای کسب رأی، اقدامات خلاف اخلاق و ادب انجام نداد. کسی که شعار زنده‌باد فلانی و مرده‌باد فلانی سر نداد، کسی که به دنبال شناسایی و به‌کارگیری همه‌ی «ظرفیت‌های مردمی» بود، کسی که در برنامه‌های تبلیغاتی‌اش «دروغ» نگفت، به کسی «اهانت» نکرد، و حتی در قبال کارهای خوبی که انجام داد از رهبری هزینه نکرد...

3. رأی مردم در این انتخابات حجت را بر ما تمام کرد. مردمی که یک روز به هاشمی رفسنجانی رأی دادند، روز دیگر سید محمد خاتمی را برگزیدند و دیگر بار در عین ناباوری این رجال مذکور، احمدی‌نژاد را بر مسند ریاست جمهوری نشاندند. مردم حتی در 88 نیز احمدی‌نژاد را رئیس‌جمهور خود اعلام کردند؛ اما همین مردم، دیروز در 24 خرداد 92 بار دیگر نه فقط به سراغ هاشمی و نه فقط به سراغ خاتمی، بلکه به سراغ جناح «هاشمی-خاتمی» رفتند و در این مسیر اصول‌گراهایی که «نه به احمدی‌نژاد» را چندین سال مبنای نظریات سیاسی خود قرار داده بودند نیز مردم را یاری کردند.

باید بپذیریم که رئیس‌جمهور فعلی کشورمان متولد شده‌ای از رحِمِ تفکرات هاشمی و خاتمی است که «عمل‌گرایی هاشمی» و «اصلاح‌طلبی خاتمی» را تؤامان به همراه دارد. باید بپذیریم که رئیس‌جمهور فعلی را خود ما اصول‌گراها بر سر کار آوردیم. باید بپذیریم که در این 8 سال کلاه گشادی را بر سر خود گذاشته بودیم. خدا رو شکر می‌کردیم به خاطر روی کار آمدن رئیس‌جمهوری که قطار انقلاب را بر روی ریل خودش نهاد و مدام به ذکر «الحمدلله» مشغول بودیم. البته این شکر از جنس «لئن شکرتُم» نبود؛ چرا که در این صورت نیمه‌ی دومش یعنی «لأزیدنکم» محقق می‌شد. این شکر از جنس «توهم» و «تلاش برای بقا» بود و بس.

4. آن روز اگر اصلاح‌طلبان توبه‌ی استراتژیک نمودند و بعد از فحاشی‌ها و طعنه‌های زشتی که به «آقا»ی خودشان یعنی هاشمی رفسنجانی روا داشتند، دوباره در «نه به احمدی‌نژاد» با هم متحد شدند و اختلافات گذشته را، حتی «عالی‌جناب سرخ‌پوش» را فراموش کردند، امروز نتیجه‌ی آن وحدت را هر چند دیر اما چشیدند. و خدا می‌داند که چقدر برای‌شان شیرین است. تا جایی که امروز هاشمی رفسنجانی می‌گفت که ما دموکراتیک‌ترین انتخابات ریاست‌جمهوری دنیا را برگزار نمودیم. اما این‌که چرا هاشمی همین حرف را در سال 88 بر زبان نیاورد، خدا می‌داند و خودش! چرا که آن وزارت کشور، همین وزارت کشور بود و آن شورای نگهبان نیز همین. رهبری هم که مانند همیشه «رهبر» بودند...

5. اما اصول‌گرایان چطور؟ اصول‌گرایان حق‌شان همین بود. این‌که کسی از طرف مردم برگزیده شود که به اصول خودش پای‌بند باشد. روحانی، یک اصول‌گرای محض است. چرا که به اصول خود که همان نقش سربازی برای جریان اصلاحات و جناح هاشمی است، با جان و دل پای‌بند ماند. اما «اصول‌گرایانِ اصول‌گرا نما» برای این‌که هنوز در «توهم» شکرگزاری‌های خود به سر می‌بردند دریافتند که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شدند. نتیجه‌ی آن همه «تخریب» و «توهین» و «فحاشی» و «تحقیر» احمدی‌نژاد جز این نیست. نتیجه‌ی «فراماسون» نامیدن احمدی‌نژاد جز این نیست. این‌که دولت را یک زمانی «ودیعه‌ی الهی» بنامیم و باری دیگر «بزرگ‌ترین خطر و انحراف از صدر اسلام تا کنون» بخوانیمش جز این نمی‌شود. این‌که روزی در مقابل بسیاری از هتاکی‌ها و شبهه‌پراکنی‌های مطبوعات زنجیره‌ای سکوت اختیار کنیم و روزی دیگر «خاتون» را «محاربه با امام زمان» بخوانیم جز این نیست. نتیجه‌ی آن‌که تمام ایرادات بنی‌اسرائیلی خویش را نثار برنامه‌ها و طرح‌های «دولت خودمان» کنیم جز این نیست...

توهین‌کردن را خودمان به روحانی یاد داده‌ایم. باور ندارید...؟ چه کسانی «دو دو کردن» به رئیس‌جمهور را در دستور کار مجلس قرار دادند؟ چه کسانی در این سال‌ها با فریب‌خوردن از نزدیکان و اطرافیان‌شان نظرات و فتواهای عجیب و غریبی صادر نمودند؟ چه کسانی گفتند تفکرات «اومانیستی» و «سکولاریستی» و نوعی «عرفان» جدید، دولتی‌ها را فرا گرفته؟ چه کسانی آغاز سخنرانی‌های‌شان را با «أللهم عجل لولیک الفرج» آغاز می‌نمودند؟ منظورشان از این دعا چه بود؟ چه کسانی تبدیل به «مار»ی در آستین شدند که امروز حتی اقدامات برجسته‌ی دولت نهم و دهم را هم زیر سؤال می‌برند؟ روحانی که جای خود را دارد.

6. «هزینه‌کردن از رهبری» را هم خودمان به روحانی آموختیم. آن‌جایی که تا رهبری، دولت‌مان را تأیید کرد فکر کردیم بهترینیم و لابد همه‌ی اقدامات‌مان هم درست است. آن‌جایی که هر وزیری را به هر بهانه‌ای از کابینه اخراج کردیم. آن‌جایی که جوجه‌سیاست‌مداری پیشنهاد «دوستی با اسرائیل» را مطرح می‌کند و چند سال بعد او را «صاحب اندیشه‌های زلال» قلمداد می‌کنیم و چون گفت باید «مکتب ایران» را ارج نهیم و چون کمی «فرا اسلامی» فکر می‌کرد پس «نشان فرهنگ» بر سینه‌اش نصب نمودیم و در روز ثبت‌نام هم نقش یک «بادیگارد» را برایش ایفا نمودیم. این‌ها همه‌اش جز «خودخواهی» و «غره شدن» معلول چیز دیگری است؟

7. و فکر می‌کردیم که زخم‌خوردگان 84 و 88 بی‌کار نشسته‌اند و فقط دارند ما را تماشا می‌کنند. اما حیف که «تنگه‌ی احد» را خوب محافظت نکرده بودیم؛ که در غیر این‌صورت به این‌جا نمی‌رسیدیم. فکر می‌کردیم اصلاحات برای همیشه مرده است. فکر می‌کردیم حالا که ما قدرت را در اختیار داریم هر چه دل‌مان خواست می‌توانیم نثار خیلی‌ها کنیم، فکر می‌کردیم «توهین به اصلاحات» نوعی «عبادت» است. فکر می‌کردیم «توهین به هاشمی» بخشی از «آرمان» انقلاب است. اما حیف که قدر فرصت‌ها را ندانستیم. «هاشمی» انقدر جای نقد داشت و دارد که نیازی به آن همه توهین نبود. «خاتمی» آن‌قدر نقاط سیاه و زشت در کارنامه‌اش دارد که اصلا کار به «توهین» نمی‌بایست می‌کشید... این حرف‌ها را از آن جهت گفتم تا یک یادآوری باشد برای ما؛ برای ما که در سال‌های 84 و 88 گوش‌مان از تهمت‌های ناروایی که به احمدی‌نژاد می‌زدند پر شده بود. امروز هم گوش بسیاری از افرادی که رو به سوی روحانی آوردند پر بود از تهمت و افترا. غیر از این است؟ اگر آن‌ها خلاف حق عمل کردند و ما نیز با سیاست «بگم‌بگم» پاسخ‌شان را دادیم و «رأی» جمع نمودیم، امروز اینان هم با همان سیاست، «رأی» گرفتند و روی کار آمدند. پس انقدرها هم نباید متعجب بود!

8. این چند مدت با خود می‌اندیشیدم که منظور رهبری از این سخن‌شان «
در طول این سال‌ها، این سى و چند انتخاباتى که برگزار شده و مردم در پاى صندوق‌هاى رأى حاضر شده‌اند، هر بارى یک مجموعه‌ى بلائى را از کشور دفع کرده است و هر بارى توانسته است یک قوّت جدیدى، روح جدیدى، در کالبد کشور و ملت و انقلاب بدمد» که در 16 اردیبهشت‌ماه امسال بیان فرمودند چیست؟ به راستی «دفع مجموعه‌ی بلائی» در انتخابات اخیر چه بوده است؟

خیلی فکر کردم، اما یکی از محتمل‌ترین نتایجی که گرفتم این بود که شاید این «بلا» همان «نگاه نادرست غربی‌ها به مردم و نظام جمهوری اسلامی» است. اما بلافاصله پاسخم را دادم و آن این بود که با این حضور پُر شور، دشمنی دشمن بیشتر از پیش می‌شود، پس دفعی صورت نمی‌گیرد... نظرات دیگری هم دادم اما هیچ‌کدام قانعم نکرد. اما نظری که بیشتر از همه برایم قابل هضم بود این بود که این بلا همان «شکرگزاری خشک و خالی» در مقابل امکانات و وسعت کاری‌ای بود که در این 8 سال در اختیار همه‌ی نیروهای انقلاب بود که قدرش را ندانستند. این بلا همان بود که مدام کشور را این جناحی و آن جناحی می‌کردیم. پس باید قدر موقعیت‌ها و امکانات‌مان را که کمک به رشد و افزایش بصیرت‌مان می‌کند بیشتر بدانیم، حتی اگر انقلاب در ریل خودش قرار گرفته باشد.

9. صمیمانه این پیروزی بزرگ را به رئیس‌جمهور منتخب مردمِ عزیزم
جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ حسن روحانی تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. امیدوارم ایشان بتوانند ویژگی‌های مثبت رئیس‌جمهور فعلی را به دارایی‌های خود بی‌افزایند و نقاط ضعفش را از خود دور کنند.

امیدوارم سیاست‌های خود را طوری تنظیم و پیاده‌سازی نمایند که دست آخر منجر به تحریر نامه‌ی مردادماه سال 84 به آقای البرادعی نشود.

امیدوارم به مانند آن‌چه در شعارشان گفتند «دولت راست‌گویان و درست‌کاران» را تشکیل بدهند.

10.به قول رهبری:

آن کسانى که امروز با مردم حرف می‌زنند، آن‌چه که توانایى انجام آن را دارند و مردم به آن احتیاج دارند، آن را با مردم در میان بگذارند؛ قول بدهند با عقل و درایت عمل خواهند کرد؛ اگر برنامهاى در هر موردى از مسائل دارند، آن برنامه را براى مردم ارائه کنند؛ قول بدهند که با پشت‌کار و ثبات قدم در این میدان پیش خواهند رفت؛ قول بدهند که از همهى ظرفیت‌هاى قانون اساسى براى اجراى وظیفهى بزرگِ خودشان استفاده خواهند کرد؛ قول بدهند که به مدیریت اوضاع کشور خواهند پرداخت؛ قول بدهند که به مسئلهى اقتصاد - که امروز میدان چالش تحمیلى بر ملت ایران از سوى بیگانگان است - به خوبى خواهند پرداخت؛ قول بدهند حاشیهسازى نمی‌کنند؛ قول بدهند دست کسان و اطرافیان خود را باز نخواهند گذاشت؛ قول بدهند که به منافع بیگانگان، به بهانههاى گوناگون، بیش از منافع ملت ایران اهمیت نخواهند داد.

بعضى با این تحلیل غلط که به دشمنان امتیاز بدهیم تا عصبانیت آن‌ها را نسبت به خودمان کم کنیم، عملاً منافع آن‌ها را بر منافع ملت ترجیح می‌دهند؛ این اشتباه است. عصبانیت آن‌ها ناشى از این است که شما هستید، ناشى از این است که جمهورى اسلامى هست، ناشى از این است که امام در اذهان مردم و در برنامه
هاى این کشور زنده است، ناشى از این است که روز ۱۴ خرداد - روز رحلت امام - مردم در سرتاسر کشور به جوش و خروش مىآیند؛ عصبانیت آن‌ها مربوط به این چیزها است. عصبانیت دشمن را باید با اقتدار ملی علاج و جبران کرد.

11. این نکته را هم باید اضافه کنم که اگر رهبری نبود، خیلی از اصول‌گرایان با کارهای‌شان فاتحه‌ی نظام را خوانده بودند. وقتش رسیده تا هم خود و هم بسیاری از بزرگان! اصول‌گرایی را استیضاح کنیم و بنگریم که آیا هر چه کرده‌ایم و گفته‌ایم و نوشته‌ایم درست بوده است...؟

تابستان 89 در پای سخنرانی یکی از شاگردان برجسته‌ی آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله مصباح یزدی نشسته بودم. آن موقع در بحبوحه‌ی مسائل مربوط به سال 88 به ما می‌گفت با همه‌ی ارادتی که به استادم جوادی آملی دارم لیکن دیگر فعالیت‌های اجتماعی‌ام را با ایشان تنظیم نمی‌کنم...

امروز باید اقرار کنم که دیگر جوادی آملی‌ها و مصباح یزدی‌ها و مکارم شیرازی‌ها و علم‌الهدی‌ها و پناهیان‌ها و دیگرانی چون این‌ها را مبنای فکری و نظری خود نمی‌دانم و باید در بصیرت یکایک این بزرگواران تجدید نظر نمایم.

امروز باید اقرار کنم که مجموعه‌ی بلائی که در این انتخابات دفع شده است، خود عمار پندارهایی بودند که با تندروی‌های‌شان، با بی‌بصیرتی‌شان و با ادعاهای‌شان نظام را دوباره به دهه‌ی هفتاد برگرداندند.

وقت استیضاح بزرگ خود عمار پندارها رسیده است... آماده‌اید؟؟
  • سید هادی مصطفوی