من زنده ام
پس از مطالعه کتاب من زندهام ما رأیتُ إلّا جمیلا "من
زندهام"؛ رمانی با بیان ساده و نگاه ظریف نویسنده به آنچه در دوران سخت
اسارت بر وی گذشته است که به نوعی نمایهای از صبر و ایستادگی زنان مسلمان
ایرانی در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ایران اسلامی بوده است. نویسنده در
جایجای کتاب رودربایستی با مخاطب را کنار گذاشته و به شرح جزئیات کمتر
گفته شدهی دوران اسارت (خصوصا اسارت بانوان ایرانی) پرداخته است. توصیف
اتفاقات ناگوار دوران اسارت، رفتار بعثیها با اسرای ایرانی خصوصا در
اردوگاه العنبر و شوق همیشه زندهی 4 بانوی جوان به دیدار دوبارهی وطن،
خواننده را به وجد و هیجان زیادی میآورد. مهمتر
از همهی اینها "تعریف عملی" صبر و استقامت است که همان استراتژی زینب
کبری(س) است؛ همان ایدئولوژی که پایهاش "ما رأیت إلا جمیلا" است. اصلا
ایدئولوژی زینب کبری در ایام اسارت جز صبر در برابر سختگیریها و
رسوانمودن ایادی کفر نبوده؛ و اینجا نیز "معصومه آباد" به خوبی از پس این
تکلیف بزرگ برآمده است و چه زیباتر که اکنون رسالت زینبیاش در دوران اسارت
را با رسالت زینبیاش در دوران آزادی که همان رسانهای کردن رخدادهای
پیشآمده است به خوبی ادا کرده. این کتاب
برای جویندگان عشق و حقیقت هم ثابت میکند که اگر میخواهی به معراج بروی
باید همسری برگزینی که دامانش متبرک به دیانت زینبی باشد و خود نیز در این
مسیر با ترسیمنمودن نقشهی راه، امیدش را مضاعف گردانی. از اینکه
در این کتاب، افسران ارتش جمهوری اسلامی آنگونه که بودند نشان داده شده و
نویسنده در صدد کمرنگ جلوه دادن نقش آنها در دفاع مقدس نبوده بسیار
خوشحالم؛ که اگر ارتشیها نبودند در همان روزهای اول... شخصا از دو قسمت کتاب بسیار تأثیر گرفتهام؛ یکی نامهی پدر معصومه به دخترش و دیگری وصیتنامهی شهید آحمد آباد به ما! "دختر توجیبی بابا" امروز عصای دست پدرهایی میشود که میخواهند همهی دخترهایشان "معصومه" و همهی "معصومه"هایشان "آباد" باشند. شاید بزرگترین فیضی که از این کتاب بردهام همین دو سه قطرهی اشکی باشد که در انتهای مطالعه از چشمانم جاری شدند. زندهباد همهی معصومههای وطن من!
- ۹۴/۰۳/۱۴