هر سال 16 آذر که فرا میرسد، شور و شوق عجیبی در دل دانشجویان به وجود میآید. تقریباً اکثر دانشگاهها حتی با یک مراسم کوچک و یا حتی با یک بیانیه هم که شده، این روز را و خاطراتش را و اهدافش را ولو با محتوای متفاوت گرامی میدارند.
بهرهبرداری سیاسی از این واقعه از سوی برخی احزاب و گروههای معلومالحال سیاسی که به گواه تاریخ، دائماً در صدد کسب قدرت در جامعه - به هر نحوی - بودهاند، همواره سنگی بزرگ در جلوی حرکت عدالتخواهانهی جریان دانشجویی بوده است. گروههایی که دانشجویان را نه بهمانند یک نیروی فکری، که بهعنوان یک ابزار در جهت پیشروی هر چه بیشترشان در عمق سیاست تلقی میکردند و با ترویج غوغاسالاری و تنشزایی در محیطهای دانشجویی، و نیز با ایجاد خواستههای تصنعی در مرامنامههای گروههای دانشجویی، آنان را از اصول و اهدافشان دور میساختند.
به نظر میآید یکی از مهمترین ضعفهای دانشجویان در خصوص روز دانشجو، عدم آگاهی از ماهیت این روز و سیر تاریخی جنبش دانشجویی است که به دلیل نپرداختن مناسب جریانات دانشجوییِ صاحب میدان به این مسائل در دو دههی اخیر، اهمیت این موضوع در نزد عموم دانشجویان کمرنگ شده و لذا اینجاست که روز دانشجو به نفع جریانی که بیشتر از همه به جنجالآفرینی و غوغاسالاری بها بدهد، مصادره میشود. مسلم است که بازگویی درستِ تاریخ رخداد 16 آذر خودبهخود درونمایهی آن را برای شنونده روشن میسازد و هیچگاه نمیگذارد جریانات دانشجویی بر خلاف آنچه امروزه عدهای شعارش را میدهند، پازل احزاب و گروههای شکستخورده و یا در حال ظهور سیاسی باشند.
آنچه امروزه باید بیشتر از پیش در خصوص روز دانشجو و خصوصیات ماهوی آن بحث و بررسی گردد، ماهیت ضد استبدادی و ضد استکباری آن است که همین موضوع، زمینههای وقوع 16 آذر 32 را فراهم کرد. چرا که در آن سال، جریان دانشجویی میبایست هم با استبداد داخلی و هم با استکبار خارجی مبارزه مینمود که البته از آنجا که استبداد داخلی، زیرمجموعه و نمایی از استکبار خارجی بود، نهضت مقاومت ملی و شاخهی دانشجوییاش، بُعد مهمترش (=استکبار خارجی) را در رأس مبارزه قرار دادند تا با این کار خودبهخود ماهیت نظام حاکم بر کشور نیز زیر سؤال برود. چرا که مهمترین عامل در وقوع حرکتهای اعتراضی دانشجویان و در کنار آنها بازاریان در پائیز 32، شنیدن اخباری مبنی بر برقراری ارتباطی دوباره با دولت انگلیس و همچنین خبر ورود نیکسون - معاون اول رئیسجمهور وقت امریکا - به ایران در 18 آذر بود.
حال آنکه برخی از گروههای دانشجویی فارغ از داشتن درک درستی از ماهیت 16 آذر 32، این جنبش را جنبشی مبارز و دائماً منتقد نسبت به نظام حاکم بر میشمرند و اینگونه است که با ظهور جریاناتی که در صدد به صحنه آوردن نظامی (معمولا نظام لیبرال دموکراسی) در مقابل نظام جمهوری اسلامی میباشند، مشتاقانه به سمتشان میروند و در آخر هم با دستهای خالی صحنه را ترک میکنند.
روز بعد از واقعهی 16 آذر نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه تهران، که هنوز به خون دانشجویان بیگناه رنگین بود، دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. صبح روز ورود نیکسون به ایران، یکی از روزنامهها در سرمقالهی خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامهی سرگشادهای خطاب به نیکسون نوشت که البته بلافاصله توقیف شد. سرمقالهای که میتواند سرمشقی برای جریانات دانشجویی کنونیمان باشد. در آن سرمقاله خطاب به نیکسون چنین نوشته شده بود:
«هر گاه دوستی از سفر میآید، یا کسی از زیارت باز میگردد، و یا شخصیتی بزرگ وارد میشود، ما ایرانیان به فراخور حال، در قدم او، گاوی یا گوسفندی قربانی میکنیم؛ آقای نیکسون! وجود شما آنقدر گرامی و عزیز بود که در قدوم شما 3 نفر از بهترین جوانان این کشور یعنی دانشجویان دانشگاه را قربانی کردند».
باشد که حرمت آن سه قطره خون را نگه داریم.
نشر در: فارس، خبرنامه دانشجویان ایران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، دانشجو، نکاتپرس
- ۰ نظر
- ۱۵ آذر ۹۲ ، ۱۱:۳۷