تأملی در رویکرد ادارههای فرهنگی دانشگاهها به فرهنگ
اگر حداقل ادراک را نسبت به مؤلفههای مهم و تأثیرگذار بر زندگی نسل جوان امروز داشته باشیم، در مییابیم که مؤلفهی فرهنگ بیش از همه، میتواند به بروز و تقویت قوای جوانان کمک نماید. در کنار این مقدمه باید افزود که رشد بیسابقهی تعداد دانشجویان در دانشگاههای کشور علاوه بر ایجاد مشکلاتی نظیر اینکه فضای جامعه را از جوانانی تحصیلکرده، متوقع و فاقد دانش لازم در زمینهی تحصیلی مربوطه اشباع میکند، آنان را از داشتن هر گونه تحلیل و نظر منطقی پیرامون مسائل اجتماعی محروم میسازد و آنگاه آنان را تحویل جامعهای میدهد که اکثر هنجارها و ناهنجاریهای آن توسط همین فارغالتحصیلانِ سادهاندیش معرفی میشود.
نمیتوان از فعالیتهای خوبِ صورتگرفته در طول سیوپنج سال از عمر از انقلاب اسلامی چشم پوشید، لیکن با تأسف باید پذیرفت که فرمول فرهنگی دستگاههای دولتی و اداری و نهادهای فرهنگی ما نظیر سازمان تبلیغات اسلامی، صداوسیما، وزارت ارشاد، کمیسیونها و بخشهای فرهنگی ادارات و حتی برخی خُرده فعالیتهای حوزههای علمیه و خصوصاً ادارات امور فرهنگی دانشگاهها دیگر جوابگوی نیازهای ما نیست و اکثر تئوریهای آنان با شکست مواجه شده است.
وجود «مدیریت بخشنامهای» و «نظارت از درون» ادارات فرهنگی دانشگاهها و خلأ چشمگیر کارشناسان زبده که با حداقلهای کار فرهنگی آشنا باشند، باعث شده تا رویکرد جنبش دانشجویی از فرهنگیکاران دانشگاهی به سوی فرهنگسازان غیر دانشگاهی برود که گویا این اتفاق، به ذائقهی دههی شصتیِ مسئولان خوش نیامده است؛ مسئولانی که عمدهی فعالیتهای فرهنگیشان حداقل به یک یا دو دههی پیش باز میگردد و اکنون با بالیدن به گذشتهی خویش و با بهکارگیری همان استراتژیهای سوخته، اکثر سکانهای مهم فرهنگی را از آنِ خود نموده و ناخواسته دانشگاهها را از تحرک و نشاط لازم محروم نمودهاند؛ دانشگاهی که قرار است مبدأ همهی تحولات کشور باشد.
اکنون میتوان بهترین راهکار جهت خروج از بحران مدیریت فرهنگ را از لابهلای جملات شهید بزرگوار حسن باقری دریافت کرد؛ ایشان در سال شصت، در یکی از یادداشتهای خود جملهی تکاندهندهای مینویسند: «باید به خود جرئت داد و پذیرفت که این نحوهی جنگیدن دیگر به درد نمیخورد. باید استراتژی جنگ عوض شود».
اما با این وجود، مسئولین نه تنها به «بُنبست»رسیدنِ تئوریهای خود اعتراف نمیکنند، بلکه بر روی همان ایدههای ویترینیشان صحه میگذارند و جهت عملیشدنِ آنها «ریال»های زیادی صرف مینمایند و در نهایت هم برای یکدیگر مراسم تقدیر و تجلیل برگزار میکنند... حق هم دارند؛ چرا که نه مسیر نقدی را در کنار اقدامات خود میگشایند و نه فعالیتها و برنامههای مهم و اصلی تشکلهای دانشجویی، با کیفیت مطلوب به تصویب میرسد.
از سوی دیگر، دانشجویان ما هم دچار نوعی «حواسپرتی» و «جو زدگی» شدهاند؛ بهگونهای که معیارهای آنان در انجام فعالیتها و همچنین مطالبات از مسئولان، رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و سوء استفادهی مسئولان از این سادهاندیشیِ نسل حاضر دانشجویان - که زاییدهی همین نظام آموزشی است - عرصهی فرهنگ را به برهوتی لمیزرع میکشاند که دیگر حرفهای دلسوزان و روشنگران شنیده نمیشود.
- ۰ نظر
- ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۰۱:۲۲