فکرت
که حسابی مشغول باشد نه میتوانی بنویسی، نه بخوانی و نه وبلاگت را بهروز
نمایی! اما به برکت این وقتی که هماکنون، دقیقاً چند ساعت پس از
فارغالتحصیلی به دست آوردهام، حرفها و سؤالهایم را میگویم تا حداقل
رفع تکلیف کرده باشم.
1. بند اول مطلب اخیرم نیز راجع به جاد بود؛ همان جامعه اسلامی دانشجویان. اگر بخواهم کوتاه بگویم این میشود که امیدوارم جاد زیر چتر هیچکدام از احزاب و جبههها نرود. صراحتاً میگویم که اتصال جاد به جبههی پایداری، سقوط حتمیاش را رقم خواهد زد. چرا که پایداریون نه کار تشکیلاتی میدانند چیست و نه درک درستی از سیاست و فرهنگ، به معنای صحیحش دارند.
2. چقدر جالب است با استادی پروژه برداری که هیچ چیز تو را قبول ندارد و همیشه با دیدنت یاد محمود احمدینژاد بیافتد و مدام تو را به نمایندگیِ از رئیسجمهور سابق به باد انتقاد بگیرد. دلش دنیایی دارد. در دانشکده همه از او میترسند. میگویند "یگانی" همیشه عصبانی است و خیلی بداخلاقی میکند... اما عدهای نیز تعمداً حرفهایی را به او نسبت میدادند. همانها که به علت مفتخوری بیش از حد از بیتالمال، تاب دیدن فکری جدید و نیرویی جدید و تازهنفس را نداشتند و تا مطالبهی حقش را شنیدند، بهانهها آوردند و ... بگذریم!
میگفت اسفند ماه که تعهدم تمام شود، برای همیشه از ایران میروم. بالاخره برای "میراث آلبرتا"های بعدی باید سوژه باشد یا نه!؟
3. هنوز که هنوز است، هستند دانشجویانی که در استقبال از دانشجویان ورودی جدید، به تنها چیزی که فکر نمیکنند "کمک" به آنها در امر ثبتنام است.
4. برایم سؤال است چرا وبلاگها و وبسایتهای توهینکننده به مقدسات اهل سنت را فیلتر نمیکنند؟
5. خواستم شعری بنویسم، اما دیدم یا مرا را متهم به دیوانگی میکنند یا توهم یا اینجور چیزها. اما باز گفتم بیخیال و بنویس:
1. بند اول مطلب اخیرم نیز راجع به جاد بود؛ همان جامعه اسلامی دانشجویان. اگر بخواهم کوتاه بگویم این میشود که امیدوارم جاد زیر چتر هیچکدام از احزاب و جبههها نرود. صراحتاً میگویم که اتصال جاد به جبههی پایداری، سقوط حتمیاش را رقم خواهد زد. چرا که پایداریون نه کار تشکیلاتی میدانند چیست و نه درک درستی از سیاست و فرهنگ، به معنای صحیحش دارند.
2. چقدر جالب است با استادی پروژه برداری که هیچ چیز تو را قبول ندارد و همیشه با دیدنت یاد محمود احمدینژاد بیافتد و مدام تو را به نمایندگیِ از رئیسجمهور سابق به باد انتقاد بگیرد. دلش دنیایی دارد. در دانشکده همه از او میترسند. میگویند "یگانی" همیشه عصبانی است و خیلی بداخلاقی میکند... اما عدهای نیز تعمداً حرفهایی را به او نسبت میدادند. همانها که به علت مفتخوری بیش از حد از بیتالمال، تاب دیدن فکری جدید و نیرویی جدید و تازهنفس را نداشتند و تا مطالبهی حقش را شنیدند، بهانهها آوردند و ... بگذریم!
میگفت اسفند ماه که تعهدم تمام شود، برای همیشه از ایران میروم. بالاخره برای "میراث آلبرتا"های بعدی باید سوژه باشد یا نه!؟
3. هنوز که هنوز است، هستند دانشجویانی که در استقبال از دانشجویان ورودی جدید، به تنها چیزی که فکر نمیکنند "کمک" به آنها در امر ثبتنام است.
4. برایم سؤال است چرا وبلاگها و وبسایتهای توهینکننده به مقدسات اهل سنت را فیلتر نمیکنند؟
5. خواستم شعری بنویسم، اما دیدم یا مرا را متهم به دیوانگی میکنند یا توهم یا اینجور چیزها. اما باز گفتم بیخیال و بنویس:
گر من دلِ فرهادبودن را ندارم / اما تو شیرینِ دلِ تنهای من باش
- ۰ نظر
- ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۵۲