از کوه، فقط کاهَش را نشانمان دادند!
از میان آن همه حرف، فقط ربّنای شجریان اهمیت داشت؟؟
هر سال ماه رمضان که میشود خیلیها یادی از محمدرضا شجریان میکنند و آن "ربّنا"ی معروفش. حتی در مناظرات انتخاباتی هم یکی از کاندیدها از ایشان یاد میکند و حسرت پخشنشدن این نوا را در صداوسیما میخورد. در این روزها معمولا کمتر پایگاه خبری است که خبر "نظر رهبر معظم انقلاب در مورد ربنای شجریان" را در گوشه و کنار و یا متن پایگاه خود منعکس نکند. ( + + + + )
رهبری در اسفند سال 1370 در دیدار با اعضاى گروه ویژه و گروه معارف اسلامى صداى جمهورى اسلامى ایران (+) به طور مفصل پیرامون بسیاری از گزارههای فرهنگی و معرفتی که مربوط به رادیو میشد سخنانی ایراد فرمودند که بخشی از آن نیز مربوط به ربنای محمدرضا شجریان بوده است. ایشان فرمودند:
«...البته همین دیروز یا پریروز بود که دیدیم بعد از اذان دعایى با لحن عربى خوانده شد که خوب و دلنشین بود؛ اما اگر بخواهند آن را بِکِشند، چیز مطلوبى نخواهد شد. البته استثناهایى هم وجود دارد؛ مثلاً آن «ربّنا»هایى که شجریان خوانده و در ماه رمضان قبل از اذان مغرب مىگذارند، یک کار هنرى است؛ یک کار حالى نیست؛ مناسب نیست که بعد از اذان، کسى بخواهد آنطور چیزى را بگذارد؛ نه، بعد از اذان، به نظرم مىرسد که همین صداى معمولىِ مسجدىِ ما بهتر و مناسبتر باشد.»
اشتباه نکنید! قصد بنده بازگویی نظر ایشان در خصوص ربنای شجریان نیست. رهبری در آن سخنرانی به چندین نمونهی مهم دیگر نیز اشاره کردند که نمیدانم چرا کمتر رسانهای به طور تحلیلی به آنها اشاره کرده است. شاید برای شما هم جالب باشد ولی بخوانید نظر رهبری در خصوص روضهخوانیها و سینهزنیها در مراسم عزاداری ائمه(علیهما السلام):
«مسألهى دیگر، مسألهى روضههاست. روضهخوانى و سینهزنى باید باشد؛ اما نه در هر عزایى. این را بدانید که روضه خواندن و گریه کردن - آن سنت سنیه - مربوط به همهى ائمه نیست؛ متعلق به بعضى از ائمه است. حالا یک وقت در جمع و مجلسى کسى روضهاى مىخواند، عدهاى دلشان نرم مىشود و گریه مىکنند؛ این عیبى ندارد. اصلاً عزادارىکردن یک حرف است، روضهخوانى و سینهزنى راهانداختن یک حرف دیگر است. روضهخوانى و سینهزنى راه انداختن، مخصوص امام حسین است؛ حداکثر مربوط به بعضى از ائمه است؛ آن هم نه به این وسعت. مثلاً در شب و روز تاسوعا و عاشورا بهخصوص، در شب و روز بیستویکم ماه رمضان، سینهزنى و عزادارى و برپایى جلسات خوب است؛ ولى مثلاً در مورد حضرت موسىبنجعفر(علیهالسّلام) - با اینکه وفات آن بزرگوار از وفاتهاى داراى روضهخوانى است - من لزومى نمىبینم که سینهزنى بشود؛ یا مثلاً در سالگرد شهادت حضرت زهرا (سلاماللَّهعلیها) مناسبتى ندارد که ما بیاییم نوحهخوانى و سینهزنى کنیم؛ بهتر این است که در آن موارد، شرح مصایبشان گفته بشود. شرح مصایب، گریهآور است.»
«...حتماً لازم نیست که عزادارى به همان شکل سنتىِ روضهخوانى باشد که اولش چیزى مىخوانند و بعد هم احیاناً آخرش دمى مىگیرند و سینهاى مىزنند؛ نه، شرح حال را بیان کنید؛ مثلاً یک نفر با بیان خوب و لحن محزونى، وضع زندانرفتن حضرت موسىبنجعفر را بیان کند؛ حوادث تلخ زندان را بیان کند؛ بعد شهادت حضرت را بیان کند؛ بعد مراسم تشییع را بیان کند؛ در این صورت هر کس که آنجا نشسته باشد، دلش نرم مىشود.»
و البته سایر نقطهنظرات ایشان در همان سخنرانی، پیرامون استفاده از موسیقی در مراسم عزاداری و تواشیح و اذان و... و همچنین آشنا نبودن مردم با سیرهی اهل بیت و بررسینکردن زندگی آن بزرگان به صورت تحلیلی، که ظاهراً بیمشتری ماندهاند. این ضربالمثل را شنیدهاید که «برخیها از کاه، کوه میسازند.» اما اینجا برعکس است. از کوهی به آن بزرگی فقط کاه آن را نشانمان میدهند و سپس از همان کاه، کوه میسازند!
انعکاس این مطلب در اولنیوز ، خبرنامه دانشجویان ایران ، نکاتپرس و الف .
این مطلب را از روحالله رشیدی بخوانید: راههای مبارزه با اثرات روزهداری! (+)
- ۰ نظر
- ۲۱ تیر ۹۲ ، ۰۱:۳۷