کمی با محرم
1. نزدیک محرم که میشود دل بچههای هیئت مثل سیر و سرکه میجوشد. خب محرم است دیگر؛ باید مراسمش به خوبی برگزار شود. مکان برگزاری مراسم، تزئین مسجد و حسینیه، خصوصاً تزئین جایگاه هیئت، پیداکردن یک موضوع خوب برای سخنرانی، پیداکردن یک سخنران خوب، یک مداح خوب، تبلیغات، آمادهنمودن سیستم صوتی، هماهنگی با فیلمبردار، آشپزخانه و کلی کارهای دیگر که همه و همه دست به دست هم میدهند تا جلسه عزای امام حسین(ع) به خوبی برگزار شود. وارد کار که میشوی میبینی چه ظرفیت زیادی دارند این هیئات! اجر همهشان با امام حسین(ع).
2. یاد محرم سال قبل افتادم. وقتی در دانشگاهمان مسابقهی کتابخوانی برگزار نمودیم. "راز شادی امام حسین در قتلگاه" استاد طاهرزاده را انتخاب کردیم و دادیم بچهها بخوانند و بعد یک آزمونی هم ازشان گرفتیم. البته بماند که مسئولین خبره و فرهنگیکار دانشگاهمان هزینهی جوایز برگزیدگان را آخرین هفتهی اسفندماه پرداخت نمودند!! و ما هم هفتهی سوم فروردین به برندگان مسابقه اهدا کردیم. ولی با این حال، کتابخوانی را جدی بگیریم!!
3. اخیرا پیششمارهی ماهنامهی فرهنگی - تشکیلاتی "حلقه وصل" را میخواندم. بخشی از آن مربوط به هیئت انصار ولایت یزد بود که متولد سال 74 است. خودمانیم؛ از کجا به کجا رسیدند! اگر به دستتان رسید، "قصه انصار"ش را در صفحه 44 ماهنامه حتما بخوانید. چقدر دلنشین است... شعار هیئت "حسینی بمان، حسینی بمیر" بود که این شعار را در قالبهای مختلف اعلام میکردند؛ مثلا پارچهنوشتهی داخل هیئت، کنار جایگاه؛ نوشتن این شعار در پشت پیراهن مشکی عزادارن آن هم با گِل؛ ذکر این شعار در سرود پایانی هیئت که هماکنون در وبلاگم در حال پخش است! محسن محمدیپناه آن را خواند، با صدای قشنگش! میگفت: اگر بفهمی هیچکارهای، موفق میشوی! مشخص است که تشکیلات بسیار خوبی دارند. دمشان گرم!
4. در شهر من آمل هم قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. همچنان همان است که سال قبل گفتم؛ عاشورا هر سال بدتر از پارسال!
5. تا یادم نرفته از جاد هم بگویم. نخستین مجمعش در اواخر مهرماه برگزار شد. خدا را شکر بچهها اهل کارند. خدا را شکر اخلاقمدارند. خدا را شکر. فکر میکنم امسال سال متفاوتی را شاهد باشیم.
کم کم به گوشم میرسد آوای زنگ قافله
این کاروان تا کربلا دیگر ندارد فاصله
- ۰ نظر
- ۰۲ آبان ۹۲ ، ۱۱:۵۰