عشق است علی(ع)
دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۳۲ ق.ظ
یادداشتی پیرامون دو اثر فرهنگی
درخصوص زندگی و حکومت امام علی(ع)
1. سن و سالی نداشتم که سریال امام علی(ع) از سیما پخش میشد و من هم کنار اعضای خانوادهام مشغول دیدنش میشدم. سریالی که تا به حال، جز تعریف و تمجید، حرف دیگری راجع به آن نشنیده بودم. راستش را بخواهید صحنههای زیادی از سریال در خاطرم نمانده بود و بعدها هم موفق به دیدن مجددش نشدم، تا اینکه قبل از ماه رمضان امسال، تصمیم گرفتم دوباره سریال را ببینم.
وقتی قسمتهای مختلف آن را میبینم - مخصوصاً از هنگام بیعت مردم با امام در مدینه، پس از قتل خلیفهی سوم - لذت خواندن خطبههای نهجالبلاغه برایم دوچندان شده است. خطبههایی که تا به حال نخوانده بودمشان و درکشان هم برایم بسیار دشوار بود.
اینکه میگویم درکشان برایم دشوار بود نه به معنای خاصش، بلکه همین درک سطحی هم برایم میسر نبود. اینکه فلان خطبه پس از جنگ جمل یا صفین یا نهروان خوانده شد، درست؛ اما درک شرایط جامعهی آن موقع، مخصوصا برخورد هر کدام از گروهها و دشمنان و دوستان با امام چیزی نبود که در کتابها نصیبم شود. این سریال تا حد زیادی این توفیق را نصیبم کرد.
صحنهها و دیالوگهای قبل و هنگام و بعد جنگ صفین، بسیار دیدنی و شنیدنی بود. از این قسمتها بیشتر لذت بردم. صحنههای بیعت مردم مدینه با امام هم زیبا بود، فقط ای کاش آن خطبهی حماسی امام را هم به نحوی در این بخش از سریال میگنجاندند. (خطبه 16 نهجالبلاغه)
دَم داود میرباقری و همهی 5200 نفری که برای این سریال، نقشآفرینی کردند، گرم!
پیشنهادی که میتوانم ارائه بدهم این است که از آنجا که تأثیرگذاری فیلم و سریال بر ذهن و دل مخاطب بسیار زیاد است، به تشکلهای دانشجویی توصیه میشود با برنامهریزی و شکیبایی خود، دیدنِ این سریال را برای اعضای عادیشان الزامی کنند تا هم بتوان به درک بهتر اعضا کمک کرد، و هم بتوان پس از قسمتهای مهم سریال، خطبههای مهم مربوط به آنها را از نهجالبلاغه استخراج کرده و در قالب جزوهای مدون، به آنها عرضه کرد. پس از آن نیز میتوان به بحث و گفتوگو نیز پرداخت. به این میگویند یک کار آموزشی - فرهنگی.
2. کتاب "علی و شهر بیآرمان" استاد حسن رحیمپور ازغدی از جمله کتابهایی است که با صراحت تمام به مسائل اجتماعی روزگار حکومت علی(ع) و جامعهی کنونی ما میپردازد. این کتاب که متن پیادهشدهی مصاحبهی سیما با ایشان در شبهای 18، 19، 20 و 21 ماه مبارک رمضان سال 79 میباشد، در 4 فصل زیر تبویب شده است:
+ حکومت آرمانی، حکومت شکستخورده نیست
+ اقتصاد اسلامی، اقتصاد انسانی
+ انقلاب در حکومت، بازگشت به اصول
+ آزادی، قرائتها، خودی و غیر خودی
گفتنِ یک نکته هم خالی از لطف نیست؛ اینکه چنین مصاحبهای در سومین سال حاکمیت اصلاحات بر ایران به طور زنده از سیما پخش میشد. مخصوصا آن بخش از صحبتها که از صفحهی 146 کتاب به بعد تحریر شده بسیار حساس و مهم جلوه میکرد. (دریافت کتاب)
پینوشت 1: گشتی در وبلاگها میزدم که با مطالب خوبی مواجه شدم. یکی مطلبی بود با عنوان تصمیم محبوبه! که در وبلاگ بیرنگ خواندمش. خلاصهی مطلبش همین دو سه خط است که گفت: "از این به بعد (چه در ایام ماه مبارک و چه در غیر آن) سعی کنم جهت تعظیم شعائر و هم ثواب انجام کار خیر، از انجام آن در ملأ عام نترسم! حتی اگر موفق به انجام کار خیر هم نشوم، همین که ابهت این تفکر زائد که انجام کار درست در ملأ عام خجالت دارد، ریا میشود و... در ذهنم بشکند، کافی است."
مطلب دیگری بود از آقای روحالله رشیدی تحت عنوان شب احیای «دینِ حداقلی» کوتاه است در وبلاگ ابتدا ؛ البته باید قبل از این مطلب، مطلب اخیرشان را خوانده باشید: حزباللهیها مروجین «دین حداقلی» (+)
در چند وبلاگ هم خوانده بودم که از مخاطبینشان تقاضا میکردند به شماره 20000355 پیامک بزنند که خانمهای آمر به معروف و ناهی از منکر را نیز در برنامهی ماهعسل دعوت کنند؛ وبلاگ خورشید
دیگری هم یادداشتی از وبلاگ سفرنامه باران با عنوان درس نخوانم، چه کار کنم...؟!! پیرامون دخترانی که چهار تا شش سال از عمرشان را در دانشگاهها میگذرانند و آنگاه سایتها و وبلاگها را میبینند که پر است از تکریم خانهداری و تقبیح شاغل بودن زنان و چه و چه!
برای او که باید باشد و نیست...! زهرا حیدری را هم بخوانید. داستان خدیجههای زمان ما است که روز به روز دارند زیادتر میشوند. با خواندن این نوشته به یاد مجموعه داستان غیر قابل چاپ سید مهدی شجاعی افتادم.
پینوشت 2: اگر کسی خبری از دوست عزیزم مهدی ابراهیمی دارد، بنده را بیخبر نگذارد! این هم وبلاگش: قلم سرخ
پینوشت 3: علی مطهری باز هم آب در آسیاب دشمن ریخت. (+) برادرم سید سجاد موسوی در وبلاگ یا قاضیالحق تحلیلی بر نطق جناب مطهری نوشته است.