راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

طبقه بندی موضوعی

۲۵ مطلب با موضوع «فرهنگی» ثبت شده است

فست‌فود، کافی‌شاپ، بانک... بستنی‌فروشی، نمایشگاه ماشین، بانک... آب‌انار، رستوران، بانک...!
این همه‌ی ویترین خیابان امام خمینی(ره) شهر ماست. ویترینی که با مغازه‌های عجیب‌وغریبْ‌فروشی و با معماری‌های مدرن و فانتزی و البته با مجوز رسمی از نهادهای ذی‌ربط کنار هم چیده شده و مدت‌هاست حال و هوای شهر را عوض کرده است. فقط کافی است یک بار از میدان هفده شهریور تا میدان قائم(عج) را مانند بسیاری دیگر، پیاده‌روی کنید و تعداد این مغازه‌های شیک و اتو کشیده را بشمارید.
به راستی آیا ظاهر شهر برای مسئولانش آنقدر بی‌اهمیت است که خیابان امام خمینی(ره) شهرمان با چنین ظواهر غربی و تگزاسی آراسته شود؟ اصلا آیا یک خیابان به این همه دکان‌هایی که مبلغ مصرف‌گرایی و تجمل‌گرایی‌اند نیازی دارد؟
انتقال بار فرهنگی مظاهر توسعه، ضمن توزیع، بر کسی پوشیده نیست. چنان‌چه می‌دانیم اگر پدیده‌ای که در مسیر تحقق اهداف توسعه و مدرنیزاسیون طراحی و ایجاد شده است، در شبکه‌ی توزیع قرار گیرد، بی شک بار فرهنگی مختص به خود را عینا به زبان مصرف‌کننده و بیننده‌ی خود ترجمه می‌کند و این پیام را به او می‌دهد که اگر مانند ما مصرف‌کننده‌ی این کالا و دنبال‌کننده‌ی این پدیده نباشی، از قافله‌ی عقلا و امروزی‌ها و مدگراها عقب خواهی ماند و از آن سو اگر در مقابل این فرهنگ مصرف‌گرای وارداتی بایستی، انگ عقب‌ماندگی و تهجر را بر تو خواهند زد. دست آخر هم مجبور می‌شوی همگام با دیگران از این رژه‌ی هماهنگ بانک‌ها و کافی‌شاپ‌ها و فست‌فودهای متجمل، سان ببینی!
مسلماً نگاه مسئولان شهر نیز در این عرض اندام فرهنگ وارداتی، نمی‌تواند بدون دخالت باشد. به نظر می‌آید نمای این خیابان و جانمایی دکان‌ها و ساختمان‌های تجاری‌‍اش، قربانی فقر فرهنگی مسئولانی شده است که ارزش‌ها را در بنر، شهدا را در یادواره‌های بی‌سرانجام و امام شهدا را در نام خیابان فهمیده‌اند!
  • سید هادی مصطفوی


جهت دریافت فایل با کیفیت اینجا را کلیک کنید.

جهت دریافت فایل لایه باز این تصویر اینجا را کلیک کنید.

انعکاس در: عصر انتظار
  • سید هادی مصطفوی

تهدید هویت ملی ایرانیان در عصر پساتوافق

بررسی آن‌چه دولتی‌ها برای «دیده‌شدن» در نظام جهانی مد نظر دارند

تاریخ معاصر ایران را می‌توان تاریخ چالش هویت دانست؛ زیرا از دوران قاجار به بعد، بالاخص در نهضت مشروطیت، هویت ملی ایرانیان، تحت تأثیر ورود اندیشه‌های جدید غربی و رشد ملی‌گرایی با چالش‌ها و بحران‌های مهمی رو‌به‌رو شد. بنابراین، یکی از مسایل مهم جامعه و تاریخ ایران، حتی در طول 2500 سال گذشته حفظ هویت ایرانی در تقابل با فرهنگ‌ها و تمدن‌های دیگر بود. این مسأله در دوران معاصر، به‌خصوص در عصر پهلوی و آستانه‌ی انقلاب اسلامی، شکل خاص خود را داشته است که از آن به بحران هویت یا چالش‌های هویت ملی تعبیر می‌شود.[1]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با توجه به سیالیت هویت ملی در بین آحاد جامعه و دستخوش تغییر قرارگرفتن آن با زایش اندیشه‌های جدید در داخل که عمده‌ی آن‌ها مولود اندیشه‌های غربی خصوصا اندیشه‌های لیبرالیسیتی بوده، هویت ملی ایرانیان را با چالش‌های جدیدی مواجه کرده است. جهانی‌سازی و گزاره‌های وابسته به آن نظیر تکنولوژی، دانش جدید و رویکرد متفاوت اندیشمندان و فلاسفه‌ی قرن اخیر درباره‌ی ماهیت جوامع انسانی که تعبیری مادی و لامذهبی از جهان آفرینش دارد، به زاویه‌ی دید برخی متفکران ناپخته‌ی داخلی سمت و سو داده که با توجه به حضور و نفود آن‌ها در لابی‌های سیاسی و فرهنگی کشور، به اشاعه‌ی این طرز فکر در لایه‌های حکومتی و مردمی انجامیده است.

دگر اندیشی، نو زایی، تجدد طلبی، اصلاح‌طلبی و اصلاحات سیاسی شاه‌کلید جریان‌های سیاسی حزبی و جناحی داخلی بوده که ایدئولوژی آن‌ها را در سیاست داخلی و خارجی کشور متمایز از سایر جناح‌ها کرده است. البته با مطالعه‌ی سیر تطور اصلاح‌طلبی در ایران و مقایسه‌ی آن با آن‌چه در غرب، اصلاحات یا رفورمیشن نامیده می‌شود، به تفاوت آشکار آن‌ها در ماهیت و ایدئولوژی گزینشی‌شان پی خواهیم برد.

در نگاه غربی و اندیشمندانی نظیر «ادوارد برنشتاین» اصلاح‌طلبی (Reformism) مکتبی است که در آن از طریق نهادهای اجتماعی، تغییراتی تدریجی و زیربنایی در ساختارهای اقتصادی یا ساختارهای سیاسی دنبال می‌شود. این گروه در واقع واکنشی اعتراضی به سوسیالیسم انقلابی بود که معتقد بودند برای ایجاد تغییراتی انقلابی راهی جز انقلاب توده‌ها وجود ندارد.[2] اما در ایران، اصلاح طلبی، انقلاب خاموشی است که نهادهای سرمایه‌داری و بنیادهای مالی و اقتصادی امریکایی و صهیونیستی، به جهت ادعای مستقل‌بودن و مخالفت جمهوری اسلامی با هژمونی لیبرالیسم به کار انداختند.[3]

به خوبی پیداست که آن‌چه اصلاح‌طلبانِ ایران به عنوان نقطه‌ی عزیمت فعالیت‌های خود انتخاب نمودند، بیشتر جنبه‌ی «فرهنگی» داشته است. چنان‌که نخستین‌بار، چهارمین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از شاه‌کلید اصلاحات سیاسی در شعارهای انتخاباتی خود در سال 76 بهره جسته است و با توجه به ورود بیش از حد دولت اصلاحات در مسایل فرهنگی که نتیجه‌ی آن مسئله‌سازی در حوزه‌های حساس دینی و فرهنگی، و عمومی‌سازی این مسایل جدید در متن جامعه‌ای که درگیر یک جنگ فرهنگی تمام‌عیار است، و دامن‌زدن رسانه‌ها و روزنامه‌های زنجیره‌ای اصلاح‌طلب به این مسایل، ذهنیت جامعه نسبت به اصول انقلاب اسلامی و شعارهای آن تغییر کرده و روز‌به‌روز بر دامنه‌ی تغییرات افزوده می‌شد.

جریان اصلاح‌طلب همواره به دنبال درگیر نمودن تئوری‌های انقلاب اسلامی با تئوری‌های ترجمه‌شده‌ی «جان لاک»، «ایمانوئل کانت» و «بنژامن کنستان» و امثالهم بوده تا بتواند با هجوم نرم به اصول انقلاب، اندیشه‌ی انقلاب اسلامی را با نظریات لیبرالی حامله کند! نامی که امام خمینی(ره) از آن با عنوان «التقاط» نام می‌برد و به‌شدت آن را محکوم می‌کرد.

در سال‌های اخیر نیز ردپای اسلام التقاطی را که نه از اسلام در آن هست و نه از مکتب از پشت بام افتاده‌ی لیبرالیسم، می‌توان در متن گفتمان حاکم بر دولت یافت. گفتمانی که از محافظه‌کاران و لیبرال‌دموکرات‌های مسلمان گرفته تا برخی اصول‌گرایان تحول‌خواه و فتنه‌گران برانداز و ساکتین و... همه و همه را در خود جای داده است! دیگر جای تعجب نیست وقتی بار دیگر تابلوی عکس مهاجرانی بر دیوار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نصب می‌شود.

اکنون نیز همان‌هایی که همواره با نظریات اقتباسی و ترجمه‌ای خود نظام را درگیر مواجهه با اندیشه‌های لیبرالی می‌کردند بار دیگر با کلیدواژه‌های توسعه، اقتصاد آزاد، نبود هنرمند ارزشی و غیرارزشی و بسیاری دیگر از این واژه‌هایی که 16 سال ذهن آحاد جامعه با آن‌ها آشنا بوده است، تمام توان خود را به کار گرفته تا مثلا از قیام امام حسین(ع) درس مذاکره بگیرد و یا مردم زمان حال حاضر را با منافقین هم‌عصر امام حسن مجتبی(ع) یکی بداند!

پس جای تعجب نیست وقتی همه‌ی هم‌وغم این دولت آن باشد که بتواند از قِبَل توافق هسته‌ای، کاستی‌ها و عقب‌ماندگی‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی خود را جبران کند و در این راه برای «دیده‌شدن» در نظام بین‌الملل فرش قرمزش را حتی برای حامیان «شارلی ابدو» پهن نماید.

پس مسلم است برای «دیده‌شدن» و بهتر «دیده‌شدن» و تسریع در این امر، هر چه بیشتر در راه سکولاریزه کردن عقاید انقلابی قدم بردارد و مثلا پیشنهاد بدهد که کلمه «فجر» را از جشنواره‌ی فیلم «فجر» برداریم!

نفوذ فرهنگی غرب در دوران پساتوافق بسیار جدی و مهم است. نفوذی که این‌بار با پوشش اقتصاد و معیشت و «حل مشکل آب خوردن مردم»، قرار است در پی واردات بی‌رویه و تبدیل شدن ایران به بهشت شرکت‌های در حال ورشکسته‌ی غربی و هم‌چنین آمد و شد هیئت‌های مختلف فرهنگی-سیاسی از آن کشورها به داخل ایران، و مجوزدادن به رسانه‌هایی نظیر بی‌بی‌سی، بر جامعه حاکم شود و دستاوردهای جدید نظام لیبرال را اعم از پذیرش دینی‌نبودن حکومت، سکولاریزه‌کردن عقاید و ظواهر فعالیت‌های فرهنگی جهت «دیده‌شدن» در نظام جهانی، نبود هنرمند ارزشی و غیرارزشی، و هر آن‌چه که باعث کم‌رنگ شدن «اسلامیت» از متن و چارچوب فرهنگ ایرانی-اسلامی‌مان می‌شود.

هویت ملی ما در عصر پساتوافق به‌شدت مورد تهدید بیگانگان قرار دارد. گاهی باید به عقب بازگشت و تاریخ دیپلماسی معتمدانه‌ی ایران و امریکا را در عصر مصدق مورد بررسی قرار داد.

اکنون می‌بینیم شاگرد اول‌های پشیمانِ مکتب نئولیبرالیسم نظیر آرژانتین چگونه خشم خود را از سیاست‌ها و دخالت‌های مکرر ایالات متحده ابراز می‌دارند و نمادهای آن را از سرزمین خود حذف می‌کنند. وقتی تاریخ پر فراز و نشیب این کشور را مورد مطالعه قرار می‌دهیم درخواهیم یافت که آرژانتین، ‌نمونه‌ی عینی تبعیت محض و بی‌کم و کاست از سیاست‌های نئولیبرالیستی است که سرنوشت آن امروز در مقابل چشمان دیگر کشورها قرار دارد. این تصور که همه‌ی مرزهای اقتصادی بین‌المللی را باید برداشت و اقتصاد را به دست نامرئی بازار آزاد سپرد تا توسعه حاصل شود،‌ توهمی است که گرفتار شدن به آن، شکست‌های غیرقابل جبرانی را در پی خواهد داشت.[4] البته به‌یقین جمهوری اسلامی ایران راه نفوذ همه‌جانبه‌ی غربی‌ها به داخل کشور را خواهد بست و مانع از سوء استفاده‌ی سیاسی و فرهنگی و اقتصادی غربی‌ها در داخل کشور خواهد شد. چنان‌که مقام معظم رهبری نیز در بیانات اخیر خود فرمودند:

«نیّت آن‌ها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی امریکایی‌ها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آن‌ها را، نه حضور سیاسی آن‌ها را، نه نفوذ فرهنگی آن‌ها را؛ با همه‌ی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد.»[5]

ارجاع:

1. http://farsi.khamenei.ir هویت ملی از دیدگاه استاد مطهری، به قلم قدرت‌الله قربانی

2. ویکی‌پدیا: اصلاح‌طلبی

3. http://kalame.co اصلاح‌طلبی چیست و اصلاح‌طلب کیست؟ /بخش چهارم/

4. روزنامه کیهان، 93/8/7

5. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهم‌السلام و اتحادیه‌ی رادیو و تلویزیون‌های اسلامی، 94/5/26

  • سید هادی مصطفوی

از شرم برادرم: اولین اثر منتشر شده از میلاد عرفان‌پور که این روزها به چاپ چهارم رسیده است. مجموعه رباعی‌هایی که درباره‌ی شهدای دفاع مقدس و همسران و فرزندان آن‌ها و نیز خاطراتی که از شهیدان در زندگی امروزی ما وجود دارد، سروده شده است. کتاب با این رباعی شروع می‌شود:

یک دختر و آرزوی لبخند که نیست

یک مرد پر از کوه دماوند که نیست

یک مادر گریان که به دختر می‌گفت:

بابای تو زنده است... هر چند که نیست

سعی کنیم همیشه در کنار همه‌ی مطالعاتی که داریم، گریزی هم به شعر و شاعرانگی بزنیم. در شعر حقیقتی نهفته است که در هیچ کتاب و رمان و مجله‌ای نیست.

پی‌نوشت یک: دلم برای خواندن آثار سید مهدی شجاعی تنگ شده. امیدوارم بتوانم در همین نزدیکی‌ها بار دیگر کشتی پهلوگرفته را بخوانم.

پی‌نوشت دو: این مطلب هم در نوع خودش جالب است: زن باید خوشگل باشه

پی‌نوشت سه: 9 دی هم توقیف شد.

  • سید هادی مصطفوی

کنگره شعر هیئتی آمل

خیلی بیشتر از این‌ها باید دیده شود

خاصیت هر انقلاب فرهنگی و عقیدتی، دارابودن ایدئولوژی‌های مبتنی بر اندیشه‌های تثبیت‌شده‌ی فرهنگی است. اندیشه‌هایی که باید همه‌ی گزاره‌های مؤثر در پیشبرد اهداف انقلاب را در نظر بگیرد و طبق اصول و قواعد هم‌سو با فرهنگ جمعی، در شناسایی و فرآوری ایده‌ها و محصولات فرهنگی تلاش نماید. آنچه که انقلابیون را ملزم به پیگیری اهداف اولیه‌ی انقلاب می‌گرداند، تقویت عقیده‌ی اصیل انقلاب است که این "تقویت" در انقلاب‌های فرهنگی نظیر انقلاب اسلامی ایران با اصل "فرهنگ و هنر" گره خورده است. یعنی چنان‌چه بخواهیم ملت را در جهت پذیرش عقاید انقلابی آماده سازیم، صرف درنظرگرفتن مسیر سیاست، موفقیت‌آمیز نخواهد بود و می‌بایست اصول فرهنگی-هنری را به کار گرفت.

در برخی انقلاب‌ها هنر جلودار انقلاب و یا حداقل یکی از ارکان رهبریت آن می‌باشد. اما در برخی انقلاب‌ها نظیر ایران، هنر دنباله‌رو انقلاب و در مواردی حتی عقب‌تر از آن نیز می‌باشد. علت این پدیده ناظر به عمق مبانی فکری و زمان‌بر بودن درک اندیشه‌های انقلاب توسط هنرمندان است. به‌گونه‌ای که یک هنرمند ابتدا باید مبانی انقلاب را شناخته و درک نماید، سپس با توجه به ساختارهای فرهنگی حاکم و نیازهای فرهنگی جامعه و آزادی موجود، دست به خلاقیت هنری بزند؛ هنری از جنس انقلاب اسلامی!

شاعران انقلاب نیز از این مقوله مستثنی نمی‌باشند. در دهه‌ی اول انقلاب که قافله‌ی شعر انقلاب، تازه به راه افتاده بود، بیشتر شعرها معنامحور بودند. یعنی شاعران بیشتر بر روی مفاهیم و مضامین انقلابی توجه داشتند و تا حدی زیباشناختی اشعار به حاشیه رفته بود. ولی هرچه جلوتر آمدیم شاعران توانستند با کسب تجربه و با استفاده از دانش‌های ادبی، فرم و محتوا را به گونه‌ای هنرمندانه در هم بیامیزند که مشاهده سیر شعر انقلاب گواهی بر این ادعاست.

توجه بیش از پیش رهبر انقلاب بر به کارگیری مضامین انقلابی و دینی در اشعار، هنرمندان متعهد خوش‌ذوق را بیشتر از همیشه در این مسیر به تکاپو واداشته که از جمله‌ی آن‌ها برگزاری جلسات مختلف شاعران انقلابی و آئینی با رهبری معظم است. در واقع در این دوران شاعران در حال گذار از "مشق شعر" هستند و با خلق آثار گران‌بها در صدد شناساندن بُعد فرهنگی انقلاب اسلامی به مردم خصوصا نسل‌های آتی انقلاب می‌باشند.

ساختار فرهنگی حاکم بر کشور نیز هرچند بسیار عقب‌تر از حرکت‌های فرهنگی خودجوش مردمی است، لیکن باید برای جبران این عقب‌ماندگی نسبت به شناسایی استعدادهای انقلابی و به‌کارگیری آنها در نظام فرهنگی کشور بیشتر از همیشه همت گمارد.

شهرستان آمل با دارا بودن شعرای خوب و برجسته‌ی انقلابی، این هفته میزبان اساتید بزرگ شعر انقلاب اسلامی است که می‌تواند نقطه‌ی عطفی در شروع یک حرکت فرهنگی انقلابی در شهرستان آمل باشد تا بلکه مسئولان شهر تفاوت فرهنگ انقلابی حاکم بر این مراسم را با فرهنگ غیرانقلابی کنسرت‌ها و عزاداری‌های نمایشی و شوهای لباس و پاساژهای قارچ‌گونه‌ی این شهر دریابند.

انعکاس در هرازنیوز .

  • سید هادی مصطفوی

مصرف کالای داخلی؛ میزان علاقمندی ما به آینده‌ی ایران

گاهی آنقدر در موضع نقد و رصد اقدامات این و آن قرار می‌گیریم که دیگر فراموش‌مان می‌شود خودمان نیز ملزم به انجام شعارهایی که می‌دهیم هستیم. یک نمونه‌اش همین اظهار ولایت‌مدار بودن و تعهد نسبت به فرمایشات رهبر معظم انقلاب است. در یک نمونه، ایشان بارها و بارها بر لزوم استفاده از کالای داخلی و خطابودن تفاخر به مصرف کالای خارجی تأکید نمودند؛ اما با این حال گویا هنوز در این مقوله خودمان را ملزم به انجام نمی‌دانیم و چون به ضررمان تمام می‌شود به طور کلی آن را فراموش نمودیم.

همه‌ی خانواده‌های انقلابی خصوصاً آن دسته از جوانان انقلابی که در آستانه‌ی تشکیل خانواده‌اند و قصد خرید کالاهای مورد نیاز زندگی خود را دارند می‌بایست چند اصل را به عنوان اصول غیر قابل تغییر خرید مایحتاج‌شان لحاظ نمایند:

اول. ترجیح دادن کالاهای داخلی بر کالاهای خارجی؛ در این‌باره باید گفت خوشبختانه صنعت لوازم خانگی کشورمان تا آن حدی رسیده که بتواند کالاهایی اساسی نظیر یخچال، تلویزیون، لباس‌شویی، جاروبرقی، اجاق‌گاز و... را با کیفیت مناسب تولید کند.

دوم. توجه به اصل "میزان نیاز" خانواده به کالای مورد نظر در مقابل تفکر "آنچه دیگران دارند من هم باید داشته باشم"؛ یعنی باید دید چه کالایی و چرا باید در منزل قرار بگیرد و از خرید کالاهایی که صرفاً جنبه‌ی تجمل و پُزدادن و باکلاسی و پُرکردن ویترین آشپزخانه و... دارند اجتناب گردد.

سوم. داشتن روحیه و اعتماد به نفس کافی جهت دفاع از هویت مصرف کالاهای ایرانی؛ به گونه‌ای که در برابر سم‌پاشی‌ها و طعنه‌های اجتماعی ناشی از این اقدام، قدرت مواجهه داشته باشند و اصطلاحاً "کم نیاورند".

چهارم. تبلیغ فرهنگ استفاده از کالاهای ایرانی؛ که فقط به خاطر معروف نبودن و یا نداشتن رسانه‌ی فرهنگی مردمی، اسیر فرهنگ ناپسند شعار "مناسب نبودن کالای داخلی" شده‌اند.

«مردم و همه‌ی کسانی که علاقمند به ایران و آینده‌ی آن هستند و هم‌چنین دستگاه‌های دولتی باید کالاهای خارجی را که مشابه داخلی آن وجود دارد، استفاده نکنند».1 این عبارت، آخرین توصیه‌ی مقام معظم رهبری در خصوص مصرف کالای داخلی است که حجت را بر همگی ما تمام می‌کند.

توضیح:

1. بیانات در دیدار با مردم آذربایجان شرقی (+)

  • سید هادی مصطفوی

حی علی گمرک! حی علی واردات!

بسیار دیده شده که برخی رسانه‌های تازه به عرصه‌ی مجازی واردشده، احتمالا برای جلب توجه بیشتر و افزایش کلیک و بالارفتن رتبه آلکسای وب‌سایت خبری خود، اقدام به انعکاس خبرهایی مصور مبنی بر شیوع بی‌حجابی و قلیان‌سراهای مختلط و فستیوال‌های بومی مروج بی‌حیایی و... می‌کنند که: ای وای! مملکت از دست رفت!! ببینید اوضاع و احوال جوانان چگونه است و چطور مورد اصابت تیروترکش‌های تهاجم فرهنگی قرار گرفته‌اند!

با مروری بر محتوای این‌گونه خبرها، صرف نظر از چند عکس سانتال مانتالی از دخترها و پسرها، آنچه که اصلا به آن پرداخته نمی‌شود طرح این پرسش است که چگونه و با طی کردن چه فرآیند قانونی این همه لباس‌های مروج (به قول خودشان) بی‌حیایی و در کنارش اجناسی که جز در مورد مانور تجمل قابلیت استفاده ندارند وارد ویترین مغازه‌های جمهوری اسلامی می‌شوند؟!

گمرک جمهوری اسلامی پر است از اجناسی که تماما در صدد تکمیل فرآیند استحاله‌ی فرهنگی سرمایه‌داران غربی است ولی ما همه‌ی توجه خود را به چهارتا جوان مصرف‌کننده‌ی این اجناس دوخته‌ایم.

یادم می‌آید گزارشی تصویری از رسانه ملی پخش می‌شد که طی آن با خانم‌های محجبه در داخل پاساژها مصاحبه می‌کردند و می‌گفتند ما برای پیداکردن یک مانتوی مناسب باید صدتا مغازه را زیرورو کنیم تا بلکه یکی از آن قدیمی‌ها نصیب‌مان شود!

نحوه‌ی چگونگی وارادات این‌گونه کالاها به خاک ایران، سوژه‌ی مناسب‌تری برای این‌گونه وب‌سایت‌ها است.

حی علی گمرک! حی علی واردات!

  • سید هادی مصطفوی

تأملی در برگزاریِ این همه یادواره‌های شهدا در شهرها و روستاها

زنده نگه‌داشتن یاد و نام شهدا فریضه‌ی بسیار مقدسی است که باید بر انجام این کار اهتمام ورزید. در سال‌های اخیر نیز این کار بیشتر از همه در قالب برگزاری مراسم یادواره‌ی شهدای یک محله و یا یک روستا و یک شهر و استان صورت گرفته است که صرفاً یک برنامه‌ای نمادین است.

به عبارت دیگر باید گفت اکثر فعالیت‌های صورت‌گرفته فقط و فقط مخصوص همان بازه‌ی زمانی است که آن برنامه در حال اجراست و برای زمان‌های بعد از خودش، مصرفی ندارد. اکنون دیگر بنرهای چند متری اعلام برگزاری یادواره‌های شهدای یک روستا و محله و کوچه و ... در جای‌جای شهر قابل مشاهده است و همگی مساجد و حسینیه‌ها اگر هیچ کاری هم در طول سال نکنند، مراسم یادواره‌ی شهدا را در کارنامه‌ی خود دارند.

سؤال اساسی و مهم این‌جاست که آیا نیازی به این همه یادواره‌های شهدا داریم؟ و آیا مسئولین برگزاری این مراسم و مدیرانی که اجازه‌ی برگزاری این مراسم را می‌دهند به خروجیِ و آورده‌ی این مراسم فکر کرده‌اند؟ یادواره‌هایی که با قرائت قرآن شروع می‌شوند، یکی از رزمندگان خاطرات جنگ تعریف می‌کند، یک روحانی سخنرانی می‌کند و آخر روضه‌ای هم خوانده می‌شود و ... تمام! و این‌که این برنامه‌ها مختص همان زمانی است که در حال برگزاری است و در نهایت هر سال یک شهر می‌ماند با ده‌ها و صدها یادواره‌هایی که با مصرف بیت‌المال و کمک‌های مردمی، اندک خروجی‌ای هم ندشتند.

علت این همه ریخت‌وپاش و شلختگی، عدم توجه به مسئله‌ی «تولید محصولات فرهنگی» است. چرا که قاطبه‌ی متولیانِ این‌گونه برنامه‌های به‌ظاهر فرهنگی، هیچ‌گاه به این موضوع فکر نمی‌کنند که چنان‌چه یک محله‌ای دارای چند شهید است، در کنار مراسم سالیانه، به تألیف کتاب و تهیه‌ی مستند و فیلمی از زندگی‌نامه‌ی آن شهدا پرداخته شود تا برای نسل‌های بعد هم بتوان کاری کرد. عموماً در این‌گونه برنامه‌های مقطعی، کار آموزشی صورت نمی‌گیرد که بتواند بر اذهان و قلوب مخاطبانش تأثیر عمیق بگذارد.

نمونه‌ی بارز این پدیده در اردوهای راهیان نور هم دیده می‌شود. نهادها و سازمان‌هایی که در طول سال به کارهای نمادین و اردویی روی می‌آورند، راهیان نور را هم صرفا یک کار نمادینی می‌دانند که باید همه‌ساله برگزار شود و می‌پندارند که با این کار، یاد و نام شهدا را زنده نگاه می‌دارند؛ اما به‌واقع این اردوها را نمی‌توان کار فرهنگی تلقی کرد؛ چرا که «کار فرهنگیِ یک هفته‌ای» نداریم؛ بلکه قبل و بعد از این اردو باید فعالیت‌هایی صورت بگیرد. اما شاهدیم که پس از برگزاری اردو، نه کسی جذب سیستم شده و نه هیچ اتفاق جدیدی افتاده؛ اما اگر چنان‌چه قبل از برگزاری اردو، سلسله برنامه‌های آموزشی برای مخاطبان برگزار شود، آن شخص خودش را در متن کار حس می‌کند و نگاهش به اردو یک نگاه معنوی است نه صرفا سفری به مناطق عملیاتی!

کسی را در نظر بگیرید که در حال نگارش یک کتاب پیرامون زندگانی یک شهید است و برای این کار، آموزش‌هایی را دیده و تحقیقاتی هم به عمل آورده است. حال وقتی این شخص وارد فضای مناطق عملیاتی می‌شود، چنان نگاهی دارد که از وجب‌وجب مناطق و ثانیه‌ثانیه‌ی اردو برای پیشبرد اثر خود استفاده می‌کند و پس از اردو نیز افسرده و دلگیر نمی‌شود و مثل برخی‌ها در وبلاگ و دفتر خاطراتش اظهار شرمندگی و بدبختی و عجز و ناله نمی‌کند که ای وای ما هیج کاری برای شهدا نکرده‌ایم! بلکه پس از اردو با نشاط بیشتری به ادامه‌ی نگارش کتاب خود می‌پردازد. ( و یا هر اثر فرهنگی دیگر)

به طور کلی شرکت در این‌گونه مراسم و اردوها به خودی خود، هدف نیست؛ بلکه ابزاری است برای رسیدن به هدف. هدف هم تولید اثری است که بتوان به آن افتخار کرد که شاید آن‌چنان زیبا و تأثیرگذار باشد که رهبرت راجع به آن بگوید:

«ساعات خوش و با صفایی را در مقاطع پیش از خواب، با این کتاب گذراندم؛ والحمدلله»یک

* یک. بخشی از تقریظ مقام معظم رهبری بر کتاب نورالدین پسر ایران؛ بیستم دی‌ماه 90

بازنشر در عمارنامه و تا شهدا و راز57 .
  • سید هادی مصطفوی