راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «تشکل‌های دانشجویی» ثبت شده است


حاجی! شام آب‌گوشت داریم...


امروز یکی از دانشجوهایی که خونه‌مون اومده بود قضیه‌ی جالب و در عین حال عبرت‌آموزی رو نقل کرد. گفت: با چند تا از رفیقام سوار تاکسی بودیم که راننده‌ی تاکسی برای این‌که ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید، گفت:

بیست سی سال قبل وقتی که 18 سالم بود، توی محله‌مون یک زن خراب زندگی می‌کرد که شوهر هم داشت. یه بار وسوسه شدم که باهاش رابطه داشته باشم. خلاصه وقتی که شوهرش نبود، رفتم خونه‌اش و مشغول شدیم. اواخر کار بود که در خونه‌شو زدند. زن فوری لباساشو پوشید و رفت دم در. شوهرش اومده بود. زن هم گفت: حاجی امروز آب‌گوشت داریم برو چند تا نون بخر و بیا. شوهرش رفت و من هم لباسمو پوشیدم و از خونه زدم بیرون.

این بود تا چند سال قبل که بین روز با تاکسی رفتم خونه. همین که در را زدم، زنم اومد در خونه و گفت: حاجی آب‌گوشت داریم، برو چند تا نون بخر و بیا! چون جمله‌اش دقیقاً شبیه جمله‌ی سی سال قبل اون زن خراب بود، ناگهان خاطره‌ی اون روز در ذهنم تداعی شد و دلم آشوب شد. فوری رفتم در تاکسی نشستم و منتظر شدم.

بعد از لحظاتی دیدم جوانی از خانه‌ام بیرون زد. صداش زدم و گفتم: سوار شو. گفت: تو کی هستی؟ گفتم: سوار شو تا بهت بگم. وقتی سوار شد، گفتم: من شوهر همون زنی هستم که الآن باهاش مشغول بودی! از ترس شروع به لرزیدن کرد. گفتم: نترس، حقم بود و خاطره‌ی دوران جوونیم رو واسش تعریف کردم و گفتم: تو هم منتظر چنین روزی باش!

بعد از این قضیه هم زنم رو طلاق دادم. این رو براتون گفتم که مراقب رفتارتون باشید و گول وسوسه‌های شیطون رو نخورید...

پیامبر اکرم(ص) فرمود: هر کس با زن مسلمان یا یهودى و نصرانى و مجوسى یا کنیزى که آزاد باشد زنا کند و بدون توبه و با اصرار بر این گناه از دنیا برود، خداوند متعال سیصد درِ عذاب را در قبرش باز مى‌کند که از هر درى مارها، عقرب‌ها، افعى‌ها و اژدهاهایى از آتش بیرون آیند و او را نیش زنند که در اثر آن، بدنش آتش گیرد و تا روز قیامت بسوزد.

پی‌نوشت:

1. این داستان را خیلی اتفاقی در وبلاگ دلتنگی‌های من خواندم؛ از سیده عاطفه حسینی.

2. احسان عابدی یادداشت کوتاهی در پابرهنگان نوشت که حرف این روزهای خیلی‌هاست.

3. بالاخره پای هیئت سه نفره‌ی ارزیابی از دانشگاه‌ها به دانشگاه سهند هم رسید. خیلی از بچه‌ها هم انصافاً سنگ تمام گذاشتند. حرف من هم جز این نیست: چناقلو باید برود! البته از خبرگزاری‌های SNN و IUS هم به خاطر پوشش‌ندادن بیانیه‌ی جاد سهند، شدیداً گله‌مندم. درست است که این هیئت ممکن است در برخی دانشگاه‌ها اشتباهات بزرگی هم داشته باشد (همان حرفی که آقای خضریان در مناظره‌اش با آقای ملکا اشاره کرد (+) و الآن هم در خبرنامه‌ی دانشجویان ایران مطلبی (+) از سوی دبیر انجمن یزد کار شده است) اما نباید از برخی فعالیت‌های مثبت این هیئت صرف‌نظر کرد.

عده‌ای از دانشجویان در دانشگاه سهند موضع‌شان در قبال تغییر ریاست سیزده‌ساله‌ی دانشگاه سهند، سکوت است! که بنده به مصلحت‌های در نظر گرفته‌شده از سوی آنان مشکوکم. به نظرم اگر یک "مشارکتی" هم رئیس سهند بشود (که البته اگر بشود، باز هم موضع آن‌ها سکوت است) بهتر از آن است که خمودگی و رکود علمی و فرهنگی سهند با حضور افرادی نظیر چناقلو و قالیچی و کاه‌فروشان بیشتر از پیش شود.

بچه‌ها دقت کنند آن کسی که در ناملایمات سهند پشت و پناه چناقلو است همانی است که رهبری در سخنرانی دو روز پیش خود در جمع او و دوستانش، داشت به اهمیت بدیهیات فرهنگی اشاره می‌کرد!

همان‌طور که قبلا در بهار 91 هم در سرمقاله‌ی فؤاد گفتم، و بارها در وبلاگم اشاره کردم، اکنون نیز شدیداً موافق بازگشایی انجمن اسلامی دانشجویان در دانشگاه سهند هستم. هر چند می‌دانم عده‌ای کمین کرده‌اند برای چنین روزهایی؛ لیکن انجمنی‌ها باید دوباره بیایند تا عده‌ای دست از مواضع ساکن و ملایم خود در قبال مسائل فرهنگی و سیاسی و مسائل کلان دانشگاه سهند بردارند.

حالا اگر مطلبی می‌نویسند و یا در پشت تریبون حرفی می‌زنند و یا حرکتی می‌کنند که به ذائقه‌ی دهه‌ی شصتی برخی مدیران و دانشجویان خوش نمی‌آید، اما به این دلیل که نباید کلا دهان‌شان را بست! نگاهی به کرسی‌های آزاداندیشی‌تان بکنید و ببینید چند نفر مرد برای دفاع از اسلام سیاسی و حمله به لیبرال دموکراسی دارید! از بس که گوشه‌ای نشستید و برای مهمل‌ترین امور (مثلا نوع صدا کردن هم‌دیگر؛ این‌که هم‌دیگر را برادر خطاب کنید یا حاجی و ...) جلسه گذاشتید اما یک‌بار هم برای این‌که یک دانشجوی تحلیل‌گر خوش‌ذوق پرورش بدهید قدمی بر نداشتید.

وقتی یادم می‌آید که چه کسانی قبل از انتخابات در ستاد مرکزی دکتر جلیلی در تبریز حضور داشتند و از نظریات و برنامه‌های او دفاع می‌کردند، خنده‌ام می‌گیرد... کسانی که به قول وحید جلیلی (+) در دشمن‌شناسی تبهر زیادی دارند و در دوست‌شناسی قدمی بر نداشته‌اند! حتی متخصص دشمن‌تراشی هم هستند. آن روزی که یک منبری، منحرف‌ترین و خطرناک‌ترین جریان از صدر اسلام تا کنون را شناسایی و اعلام عمومی کرد، قیافه‌ی این عده که هنوز فرق "جریان" و "حزب" و "گروه" را نمی‎دانستند، دیدنی بود...

عده‌ای که به زعم من بیشترین لطمه را به نظام زدند و البته از تریبون نماز جمعه تا کیهان و 598 و رجا و مؤسسه‌ی امام و 9 دی و برخی تشکلات دانشجویی را به همراه خود داشتند. گروهی که اصلح آن‌ها در انتخابات رد صلاحیت شد. چه آبرو برود... چه نرود...

حتی آن روزی که یکی از کاندیداهای تبریز در انتخابات مجلس اخیر، شال تراکتور به گردنش انداخت و وارد ورزشگاه شد.... و البته بماند که چه حامیانی هم داشت... اما باز این‌ها از او حمایت کردند...

روزی که من و برخی دیگر، از صمیم قلب، به مسعود پزشکیان و چند نفر دیگر رأی دادیم (+) و آنها بی آن‌که علتش را از ما بپرسند، سریعاً ما را چه و چه و چه نامیدند... البته تاریخ هیچ‌گاه مناظره‌ی پزشکیان و جلیل‌زاده را در دانشگاه پیام‌نور تبریز از یاد نمی‌برد که نماینده‌ی جبهه پایداری (که می‌گفت از سوی آقای مصباح به تبریز آمدم و بعدها به طور عجیبی به جبهه متحد پیوست!!!!!) نمی‌توانست به سؤال دانشجویان در خصوص دخالت‌های ولی فقیه در برخی امور مهم مجلس پاسخ بدهد و البته پزشکیان چه زیبا پاسخ داد.

تو پرانتز: (وقتی اتحادیه جاد هم فهمید که می‌خواهیم در لیست حمایتی‌مان نام پزشکیان را بیاوریم، ما را اصلاحاتی و ضد نظام و ... نامید، خب به من بگویند به که رأی می‌دادیم؟؟ به سعیدی؟؟؟؟؟)

دوستان خوب سهندی من! می‌دانم که مطلبم را می‌خوانید. چناقلو همانی است که مسئول هیئت قبلی‌مان را تهدید می‌کرد که اگر ماجرای "به آتش کشیده شدن پرچم هیئت" را عمومی کنید، فلان می‌کنم و بهمان. چون معلوم نبود پس از اعلان عمومی چه اتفاقاتی بیفتد.

اگر دوباره می‌خواهید سایه‌ی قالیچی را بالای سرتان ببینید، خب اشکالی ندارد، اما او همان کسی است که تنها منتقد جدی‌اش در جلسه‌ی پر التهاب پرسش و پاسخ سال گذشته را تهدید به تعلیق کرد و به او گفت تو روانی هستی!

حرف معاون فرهنگی را یادتان رفته؟؟ در جلسه‌ای که قرار بود برنامه‌ی انس با قرآنِ کانون قرآن و عترت را تصویب کنیم، او داشت آن برنامه را با برنامه‌های سیاسی ما قیاس می‌کرد و می‌گفت: بالاخره این برنامه مربوط به قرآن است و برنامه‌های شما (به دلیل اینکه غیر قرآنی است) در اولویت بعدی قرار دارند. ببینید سطح فکر را! مثلا اگر موضوع کرسی آزاداندیشی "قرآن" باشد، می‌شود قرآنی؛ و اگر "روز دانشجو" باشد می‌شود غیرقرآنی!! در حالی که ماهیت کرسی، ماهیتی دینی و قرآنی است!

این‌ها همه گوشه‌ای از دریای کم‌خردی آن مسئولانی است که به هر بهانه‌ای در صدد حذف جریان اصیل دانشجویی هستند. (عده‌ای خواسته و عده‌ای هم ناخواسته و یا به خاطر فشار از بالا)

دنیا دنیا دلم حرف دارد... باقی بماند برای روزی که چناقلو دارد شمع 17، 18 سالگی ریاستش را فوت می‌کند.

4. ظاهرا داستان سیده عاطفه حسینی، بهانه‌ای بود تا کمی بی‌مقدمه و عریان، حرف‌هایم را بزنم. گاهی می‌خواهم خاطرات خودم را از حضور کوتاهم در تشکیلات دانشجویی، شماره شماره بنویسم. (به سبک اکبرآقای هاشمی) اما بیم آن دارم که از طرفی بی‌انصافی و یا از سویی دیگر اغراق داشته باشد و اصل موضوع زیر سؤال برود.

5. سری به کتاب‌خانه‌ی عمومی شهرتان هم بزنید. مطالعه فراموش نشود!

6. یادم می‌آید که داشتم جزوه‌ای آماده می‌کردم با نام "دانستم که هیچ نمی‌دانستم". البته بخشی از آن را از جای دیگری اقتباس کرده بودم. در آن خطاب به دانشجویان نوشته بودم: «افرادی مثل رحیم‌پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند!» اکنون اگر بخواهم دوباره آن جزوه را تحریر کنم، این‌گونه می‌نویسم:

افرادی مثل رحیم‌پور ازغدی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی هستند، اما خب افرادی مثل محمدعلی کی‌نژاد هم هستند!

7. دلم برای آرمان‌شهر تبریز تنگ شده.
  • سید هادی مصطفوی
فکرت که حسابی مشغول باشد نه می‌توانی بنویسی، نه بخوانی و نه وبلاگت را به‌روز نمایی! اما به برکت این وقتی که هم‌اکنون، دقیقاً چند ساعت پس از فارغ‌التحصیلی به دست آورده‌ام، حرف‌ها و سؤال‌هایم را می‌گویم تا حداقل رفع تکلیف کرده باشم.

1. بند اول مطلب اخیرم نیز راجع به جاد بود؛ همان جامعه اسلامی دانشجویان. اگر بخواهم کوتاه بگویم این می‌شود که امیدوارم جاد زیر چتر هیچ‌کدام از احزاب و جبهه‌ها نرود. صراحتاً می‌گویم که اتصال جاد به جبهه‌ی پایداری، سقوط حتمی‌اش را رقم خواهد زد. چرا که پایداریون نه کار تشکیلاتی می‌دانند چیست و نه درک درستی از سیاست و فرهنگ، به معنای صحیحش دارند.

2. چقدر جالب است با استادی پروژه برداری که هیچ چیز تو را قبول ندارد و همیشه با دیدنت یاد محمود احمدی‌نژاد بی‌افتد و مدام تو را به نمایندگیِ از رئیس‌جمهور سابق به باد انتقاد بگیرد. دلش دنیایی دارد. در دانشکده همه از او می‌ترسند. می‌گویند "یگانی" همیشه عصبانی است و خیلی بداخلاقی می‌کند... اما عده‌ای نیز تعمداً حرف‌هایی را به او نسبت می‌دادند. همان‌ها که به علت مفت‌خوری بیش از حد از بیت‌المال، تاب دیدن فکری جدید و نیرویی جدید و تازه‌نفس را نداشتند و تا مطالبه‌ی حقش را شنیدند، بهانه‌ها آوردند و ... بگذریم!

می‌گفت اسفند ماه که تعهدم تمام شود، برای همیشه از ایران می‌روم. بالاخره برای "میراث آلبرتا"های بعدی باید سوژه باشد یا نه!؟

3. هنوز که هنوز است، هستند دانشجویانی که در استقبال از دانشجویان ورودی جدید، به تنها چیزی که فکر نمی‌کنند "کمک" به آن‌ها در امر ثبت‌نام است.

4. برایم سؤال است چرا وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌های توهین‌کننده به مقدسات اهل سنت را فیلتر نمی‌کنند؟

5. خواستم شعری بنویسم، اما دیدم یا مرا را متهم به دیوانگی می‌کنند یا توهم یا این‌جور چیزها. اما باز گفتم بی‌خیال و بنویس:

گر من دلِ فرهادبودن را ندارم / اما تو شیرینِ دلِ تنهای من باش


  • سید هادی مصطفوی

از یکــــــــ تا هفتـــــــــ


1. انتخابات شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان برگزار شد. امیدوارم جاد به دوران اوجش که ما هم یادمان نیست چه زمانی بود، باز گردد.

2. چند روزی جز از تحولات سوریه، هیچ خبری نخواندم. اما تنها خبری که از منابع آگاه و ناآگاه، شدیداً در حال پیگیری هستم، گزینه‌ی پیشنهادی دکتر روحانی برای وزارت علوم است؛ البته به شرطی که آقای توفیقی رأی نیاورند. گزینه‌ای که برخی از برادرانِ بالا پیشنهاد دادند، دکتر محمدعلی کی‌نژاد است. (سوابق ایشان)

البته بنده قصد بگم‌بگم و تخریب و تمجید را ندارم. موضوع، چیز دیگری است. دانشگاه صنعتی سهند تنها دانشگاهی است که برای سیزدهمین سال پیاپی شاهد حضور دکتر چناقلو بر صندلی ریاست این دانشگاه است. جالب است بدانید ایشان در این زمینه رکورددار می‌باشند!! (انتهای این خبر را بخوانید). در حال حاضر، بعد از ایشان بیشترین سابقه‌ی ریاست دانشگاه در کشور، از آنِ دکتر عاشوری رئیس دانشگاه فردوسی مشهد است که 7 سال و 11 ماه از زمان آغاز ریاست ایشان در دانشگاه فردوسی مشهد می‌گذرد.
 
پس آن‌چه بدیهی می‌نماید این است که در صورت وزیرشدن دکتر کی‌نژاد (دوست و همکار دیرین دکتر چناقلو) و از طرفی، دادن رأی اعتماد به دکتر چیت‌چیان به عنوان وزیر نیرو (عضو هیئت مؤسس دانشگاه صنعتی سهند)، احتمال مادام‌العمر شدن ریاست دکتر چناقلو در دانشگاه سهند بسیار بالا است.

به نظرتان یک رئیس دانشگاه با سابقه‌ی 13 سال ریاست، چقدر دغدغه‌ی...

3. مقام معظم رهبری در دیدار با هیئت دولت، مسأله‌ی اول کشور را "علم و اقتصاد" عنوان کردند. به نظرتان جایگاه تشکل‌های دانشجویی در پرداختن به این توصیه‌ی رهبری چیست؟

4. چند روزی که از فضای مجازی دور باشی، تازه پی می‌بری که برخی از اطرافیانت را فراموش کرده‌ای. باور نداری؟ امتحانش کن.

5. "اشکانه" را به یکی از دوستان متأهلم داده بودم. پس از یک هفته، دیشب، یواشکی به من گفت: سید! باز از این کتابا نداری...؟

6. ظاهراً دل ما هم قصد ندارد بی‌کار بنشیند و حرفی نزند. هی توی سرش می‌زنم که انقدر پرت‌وپلا نگو و وقت خودت و من و مردم را نگیر؛ اما انگار نه انگار! گوشش به این حرفا که بدهکار نیست... می‌گفت:

تا بود مرا همدم خوبی‌ها بود
همسایه‌ی این دلِ تک و تنها بود

خوش بود هوای زندگانی لیکن
تقدیر، تمام ظلمتش بر ما بود

تا رفت، دلم به تاب و تب افتاده
او که نَمی از محبتش دریا بود

دوریِ دو دل‌سپرده از هم سخت است
ای کاش کنار من، همین این‌جا بود

7. شادی روح معین رئیسی صلوات.
  • سید هادی مصطفوی

تأملی در رویکرد اداره‌های فرهنگی دانشگاه‌ها به فرهنگ


اگر حداقل ادراک را نسبت به مؤلفه‌های مهم و تأثیرگذار بر زندگی نسل جوان امروز داشته باشیم، در می‌یابیم که مؤلفه‌ی فرهنگ بیش از همه، می‌تواند به بروز و تقویت قوای جوانان کمک نماید. در کنار این مقدمه باید افزود که رشد بی‌سابقه‌ی تعداد دانشجویان در دانشگاه‌های کشور علاوه بر ایجاد مشکلاتی نظیر این‌که فضای جامعه را از جوانانی تحصیل‌کرده، متوقع و فاقد دانش لازم در زمینه‌ی تحصیلی مربوطه اشباع می‌کند، آنان را از داشتن هر گونه تحلیل و نظر منطقی پیرامون مسائل اجتماعی محروم می‌سازد و آن‌گاه آنان را تحویل جامعه‌ای می‌دهد که اکثر هنجارها و ناهنجاری‌های آن توسط همین فارغ‌التحصیلانِ ساده‌اندیش معرفی می‌شود.

نمی‌توان از فعالیت‌های خوبِ صورت‌گرفته در طول سی‌وپنج سال از عمر از انقلاب اسلامی چشم پوشید، لیکن با تأسف باید پذیرفت که فرمول فرهنگی دستگاه‌های دولتی و اداری و نهادهای فرهنگی ما نظیر سازمان تبلیغات اسلامی، صداوسیما، وزارت ارشاد، کمیسیون‌ها و بخش‌های فرهنگی ادارات و حتی برخی خُرده فعالیت‌های حوزه‌های علمیه و خصوصاً ادارات امور فرهنگی دانشگاه‌ها دیگر جواب‌گوی نیازهای ما نیست و اکثر تئوری‌های آنان با شکست مواجه شده است.

وجود «مدیریت بخش‌نامه‌ای» و «نظارت از درون» ادارات فرهنگی دانشگاه‌ها و خلأ چشم‌گیر کارشناسان زبده که با حداقل‌های کار فرهنگی آشنا باشند، باعث شده تا رویکرد جنبش دانشجویی از فرهنگی‌کاران دانشگاهی به سوی فرهنگ‌سازان غیر دانشگاهی برود که گویا این اتفاق، به ذائقه‌ی دهه‌ی شصتیِ مسئولان خوش نیامده است؛ مسئولانی که عمده‌ی فعالیت‌های فرهنگی‌شان حداقل به یک یا دو دهه‌ی پیش باز می‌گردد و اکنون با بالیدن به گذشته‌ی خویش و با به‌کارگیری همان استراتژی‌های سوخته، اکثر سکان‌های مهم فرهنگی را از آنِ خود نموده و ناخواسته دانشگاه‌ها را از تحرک و نشاط لازم محروم نموده‌اند؛ دانشگاهی که قرار است مبدأ همه‌ی تحولات کشور باشد.

اکنون می‌توان بهترین راهکار جهت خروج از بحران مدیریت فرهنگ را از لابه‌لای جملات شهید بزرگوار حسن باقری دریافت کرد؛ ایشان در سال شصت، در یکی از یادداشت‌های خود جمله‌ی تکان‌دهنده‌ای می‌نویسند: «باید به خود جرئت داد و پذیرفت که این نحوه‌ی جنگیدن دیگر به درد نمی‌خورد. باید استراتژی جنگ عوض شود».

اما با این وجود، مسئولین نه تنها به «بُن‌بست»رسیدنِ تئوری‌های خود اعتراف نمی‌کنند، بلکه بر روی همان ایده‌های ویترینی‌شان صحه می‌گذارند و جهت عملی‌شدنِ آن‌ها «ریال»های زیادی صرف می‌نمایند و در نهایت هم برای یک‌دیگر مراسم تقدیر و تجلیل برگزار می‌کنند... حق هم دارند؛ چرا که نه مسیر نقدی را در کنار اقدامات خود می‌گشایند و نه فعالیت‌ها و برنامه‌های مهم و اصلی تشکل‌های دانشجویی، با کیفیت مطلوب به تصویب می‌رسد.

از سوی دیگر، دانشجویان ما هم دچار نوعی «حواس‌پرتی» و «جو زدگی» شده‌اند؛ به‌گونه‌ای که معیارهای آنان در انجام فعالیت‌ها و هم‌چنین مطالبات از مسئولان، رنگ و بوی دیگری به خود گرفت و سوء استفاده‌ی مسئولان از این ساده‌اندیشیِ نسل حاضر دانشجویان - که زاییده‌ی همین نظام آموزشی است - عرصه‌ی فرهنگ را به برهوتی لم‌یزرع می‌کشاند که دیگر حرف‌های دل‌سوزان و روشن‌گران شنیده نمی‌شود.

نشر در تصریح، راز57، اهراب، جادنیوز .

  • سید هادی مصطفوی

چه کسی ما را نقد می‌کند؟

پیرامون بازگشایی انجمن‌های اسلامی دانشجویان


«نقد» را که می‌دانید چیست؟ همان است که اگر نباشد، حکومتی را به تزلزل می‌کشاند، بشری را به هلاکت می‌رساند و جامعه‌ای را تباه می‌سازد. «عاقبت‌اندیشی» را هم حتما شنیده‌اید! همان است که علی(ع) فرمودند: «بدانید عاقل کسی است که با فکر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و در عواقب امور بنگرد.» یعنی عاقبت‌اندیشی از ویژگی‌های انسان عاقل است و هر که این خصلت ندارد، نیست باد!

 


پیش‌تر گفته بودم که در تشکیلات فعلی دانشگاهی، جایی برای منتقدین‌مان وجود ندارد و تقریباً فقط صدای یکی از گرایش‌های سیاسی و فرهنگی به گوش می‌رسد. صدایی که به صاحبش می‌گفتند بسیجی! تندرو! متحجر! و امثالهم. (متأسفانه)

این اتفاق زمانی شدت گرفت که وقایع تلخ سال 88 رخ دادند و عده‌ای که دموکراسی را به شرط چاقو دوست داشتند، فضای جامعه را ملتهب کردند. دانشگاه‌ها هم اوضاع خوبی نداشتند. مثلا یادم می‌آید شب‌های بعد از انتخابات 88، لیدرهای جریان سبز دانشجویی در دانشگاه خودم، در فضای سبز خوابگاه میدان‌داری می‌کردند و می‌گفتند: «به زودی پیروز می‌شویم. پس از پیروزی، اولین کسانی که اعدام می‌کنیم س.ع1 و ا.ت2 هستند!!» می‌بینید شدتِ توهم را؟!

انجمن‌های اسلامی دانشجویان تنها جایی بودند که صدایی غیر از صدای حاکم بر دانشگاه را از آن‌جا می‌توانستیم بشنویم. صداهایی که گاه ربطی به اسلام نداشتند و در مقابلش هم قد علم می‌کردند. اما اتفاق ناخوش‌آیند آن‌جایی بود که پس از فتنه‌ی سال 88 تقریباً تمامی دفاتر انجمن اسلامی دانشجویان را تعطیل نمودند و دیگر طعم انتقاد به زبان ما نیامد.

البته "تعطیل‌شدن"، نتیجه‌ی خلاف‌های پی‌درپی‌شان در محیط دانشگاهی بوده و جز این هم انتظار نمی‌رفت؛ اما این‌که هنوز پس از 4 سال درِ دفاتر انجمن اسلامی را بسته می‌بینیم، مایه‌ی تأسف است.


حداقل در دو سال اخیر این انتظار می‌رفت که با توجه به آغاز انتخابات مجلس و پس از آن انتخابات ریاست جمهوری، امکان فعالیت به انجمن‌ها داده می‌شد تا فضای یک‌بعدی حاکم بر دانشگاه‌ها شکسته شود. انتظاری که با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، به زودی محقق می‌شود. و آن‌وقت دانشجویانی که تا کنون، نه نشریه‌ای ناهم‌سو با خود خوانده‌اند و نه در کرسی‌های آزاد اندیشی شرکت کرده‌اند و نه جز صدور بیانیه، کاری کرده‌اند، باید دوباره دچار روزمرگی شوند و جز خواندن اخبار و محکوم‌کردن همه‌ی کابینه کار دیگری نکنند.

وقتی «مطالعه و تفکر» از اولویت‌های جریان دانشجویی خارج شود، عده‌ای فتنه‌ی 88 را رقم می‌زنند، عده‌ای از در و دیوار سفارت بالا می‌روند، عده‌ای به منتقدین‌شان اهانت می‌کنند، عده‌ای پای میز کرسی‌های آزاد اندیشی حاضر نمی‌شوند... و عده‌ای نیز با حضور 8 سال در رأس جریانات سیاسی، بزرگ‌ترین کشف‌شان، پیداکردن رگه‌هایی از انجمن‌های حجتیه در لایه‌های بیست و چندم جریان انحرافی می‌شود.
 
 
۱ و ۲: از فعالین دانشجویی سابق دانشگاه
 
پی‌نوشت: مصاحبه‌ی خبرگزاری آناج تبریز با چند تن از فعالین دانشجویی استان (+)
  • سید هادی مصطفوی

نیم‌نگاهی به بیانیه‌های تشکل‌های دانشجویی

بیانیه‌ها؛ کاغذپاره‌ای بیش نیستند!


شاید اوج فعالیت‌های تشکل‌های دانشجویی را در چند سال اخیر بتوان در سال‌های 88 و 89 به حساب آورد. سال‌هایی که به اقتضای اتفاقاتی که پی‌درپی رخ می‌دادند و با توجه به حساسیت برخی از آن‌ها، اهمیت انجام برخی کارهای تشکیلاتی بیشتر از سایر فعالیت‌ها جلوه می‌نمود. اگر نگاهی به بیلان کاری تشکل‌های دانشجویی بیندازید، صدور بیانیه‌های پی‌درپی را در رأس همه‌ی فعالیت‌های‌شان مشاهده می‌نمایید. بیانیه‌هایی که بعضاً بسیار پراهمیت و جنجالی جلوه می‌نمودند و برخی نیز فاقد هر گونه سود و فقط محض خالی‌نبودن عریضه، صادر می‌شدند.

انتخابات ریاست جمهوری امسال و رخدادها و حواشی مربوط به آن بار دیگر حال و هوای صدور بیانیه را در فضای اتحادیه‌ها و تشکل‌های دانشجویی زنده کرد و تقریباً هر هفته و یا هر دو هفته، یک بیانیه از سوی اتحادیه‌های دانشجویی صادر می‌شد. تکذیب برخی شایعات در خصوص مواضع سیاسی اتحادیه‌ها، درخواست از شورای نگهبان برای بررسی دقیق و منصفانه‌ی صلاحیت نامزدها،
اعلام حمایت از کاندیدای مورد نظر، تبریک به مردم و رهبری به خاطر خلق حماسه‌ی سیاسی از جمله‌ی موضوعات آن بیانیه‌ها بود.

پس از آن، چند هفته‌ای بازار بیانیه‌نویسی کساد شده بود که با معرفی وزرای پیشنهادی توسط دکتر روحانی، دوباره جان تازه‌ای در پیکر واحد صدور بیانیه‌ی تشکل‌ها و اتحادیه‌های دانشجویی دمیده شد که ماحصلش صدور چندین بیانیه با محوریت تذکر به مجلس در رعایت انصاف و ... جهت صدور رأی اعتماد به وزرا، فتنه‌گر خواندن شماری از وزرا، مناسب‌نبودن وزیر پیشنهادی علوم برای تصدی این وزارت، عدم رعایت اعتدال در پیشنهادات دکتر روحانی برای وزارت‌خانه‌ها و مواردی از این‌دست بوده است.

شاید در همین دو سه روز گذشته تعداد تماس‌هایی که از اتحادیه‌های دانشجویی و افراد مختلف با دبیر تشکل‌ها و مسئولین روابط عمومی‌شان جهت امضای فلان بیانیه در خصوص وزرای پیشنهادی گرفته شده، بیشتر از ده مورد شده باشد. شاید هم بیشتر!

وقتی به برخی از این بیانیه‌ها نگاه کنیم، خواهیم دید که فاقد نکته‌ای مهم و قابل تأمل و قابل اعتراض می‌باشند که بخواهیم به خاطرشان بیانیه صادر کنیم.

احتمالا با پایان‌یافتن جلسه‌ی رأی اعتماد به وزرا، دوباره سیل بیانیه‌ها با محوریت انتقاد به عملکرد مجلس جهت دادنِ رأی اعتماد به وزرایی چون آخوندی، نامدار، ربیعی و حتی ظریف آغاز می‌شود که دست آخر، هیچ فایده‌ای هم نخواهد داشت. بی‌جا نیست بگوییم اگر دیروز میلی منفرد رأی می‌آورد، دوباره القابی برای مجلس می‌ساختند و می‌گفتند پنج‌شنبه‌ی سیاه مجلس! اما فعلا با وزیر نشدن او و نجفی حداقل می‌توانند بگویند پنج‌شنبه‌ی خاکستری مجلس!

بد نیست تجدید نظری در نوع فعالیت تشکل‌های دانشجویی صورت بگیرد، و به شأن و جایگاه اقدامی چون "صدور بیانیه" بیشتر از پیش توجه شود. در غیر این‌صورت اهمیت بیانیه و منزلت آن به شدت کاهش می‌یابد و آن‌وقت است که اعتدالیون می‌گویند: "بیانیه‌ها کاغذپاره‌ای بیش نیستند!"
  • سید هادی مصطفوی

یادداشتی پیرامون دو اثر فرهنگی


درخصوص زندگی و حکومت امام علی(ع)

1. سن و سالی نداشتم که سریال امام علی(ع) از سیما پخش می‌شد و من هم کنار اعضای خانواده‌ام مشغول دیدنش می‌شدم. سریالی که تا به حال، جز تعریف و تمجید، حرف دیگری راجع به آن نشنیده بودم. راستش را بخواهید صحنه‌های زیادی از سریال در خاطرم نمانده بود و بعدها هم موفق به دیدن مجددش نشدم، تا این‌که قبل از ماه رمضان امسال، تصمیم گرفتم دوباره سریال را ببینم.


وقتی قسمت‌های مختلف آن را می‎‌بینم - مخصوصاً از هنگام بیعت مردم با امام در مدینه، پس از قتل خلیفه‌ی سوم - لذت خواندن خطبه‌های نهج‌البلاغه برایم دوچندان شده است. خطبه‌هایی که تا به حال نخوانده بودم‌شان و درک‌شان هم برایم بسیار دشوار بود.

این‌که می‌گویم درک‌شان برایم دشوار بود نه به معنای خاصش، بلکه همین درک سطحی هم برایم میسر نبود. این‌که فلان خطبه پس از جنگ جمل یا صفین یا نهروان خوانده شد، درست؛ اما درک شرایط جامعه‌ی آن موقع، مخصوصا برخورد هر کدام از گروه‌ها و دشمنان و دوستان با امام چیزی نبود که در کتاب‌ها نصیبم شود. این سریال تا حد زیادی این توفیق را نصیبم کرد.

صحنه‌ها و دیالوگ‌های قبل و هنگام و بعد جنگ صفین، بسیار دیدنی و شنیدنی بود. از این قسمت‌ها بیشتر لذت بردم. صحنه‌های بیعت مردم مدینه با امام هم زیبا بود، فقط ای کاش آن خطبه‌ی حماسی امام را هم به نحوی در این بخش از سریال می‌گنجاندند. (خطبه 16 نهج‌البلاغه)

دَم داود میرباقری و همه‌ی 5200 نفری که برای این سریال، نقش‌آفرینی کردند، گرم!

پیشنهادی که می‌توانم ارائه بدهم این است که از آن‌جا که تأثیرگذاری فیلم و سریال بر ذهن و دل مخاطب بسیار زیاد است، به تشکل‌های دانشجویی توصیه می‌شود با برنامه‌ریزی و شکیبایی خود، دیدنِ این سریال را برای اعضای عادی‌شان الزامی کنند تا هم بتوان به درک بهتر اعضا کمک کرد، و هم بتوان پس از قسمت‌های مهم سریال، خطبه‌های مهم مربوط به آن‌ها را از نهج‌البلاغه استخراج کرده و در قالب جزوه‌ای مدون، به آن‌ها عرضه کرد. پس از آن نیز می‌توان به بحث و گفت‌وگو نیز پرداخت. به این می‌گویند یک کار آموزشی - فرهنگی.

2. کتاب "علی و شهر بی‌آرمان" استاد حسن رحیم‌پور ازغدی از جمله کتاب‌هایی است که با صراحت تمام به مسائل اجتماعی روزگار حکومت علی(ع) و جامعه‌ی کنونی ما می‌پردازد. این کتاب که متن پیاده‌شده‌ی مصاحبه‌ی سیما با ایشان در شب‌های 18، 19، 20 و 21 ماه مبارک رمضان سال 79 می‌باشد، در 4 فصل زیر تبویب شده است:

+ حکومت آرمانی، حکومت شکست‌خورده نیست
+ اقتصاد اسلامی، اقتصاد انسانی
+ انقلاب در حکومت، بازگشت به اصول
+ آزادی، قرائت‌ها، خودی و غیر خودی

گفتنِ یک نکته هم خالی از لطف نیست؛ این‌که چنین مصاحبه‌ای در سومین سال حاکمیت اصلاحات بر ایران به طور زنده از سیما پخش می‌شد. مخصوصا آن بخش از صحبت‌ها که از صفحه‌ی 146 کتاب به بعد تحریر شده بسیار حساس و مهم جلوه می‌کرد. (دریافت کتاب)

پی‌نوشت 1: گشتی در وبلاگ‌ها می‌زدم که با مطالب خوبی مواجه شدم. یکی مطلبی بود با عنوان تصمیم محبوبه! که در وبلاگ بیرنگ خواندمش. خلاصه‌ی مطلبش همین دو سه خط است که گفت: "
از این به بعد (چه در ایام ماه مبارک و چه در غیر آن) سعی کنم جهت تعظیم شعائر و هم ثواب انجام کار خیر، از انجام آن در ملأ عام نترسم! حتی اگر موفق به انجام کار خیر هم نشوم، همین که ابهت این تفکر زائد که انجام کار درست در ملأ عام خجالت دارد، ریا می‌شود و... در ذهنم بشکند، کافی است."

مطلب دیگری بود از آقای روح‌الله رشیدی تحت عنوان شب احیای «دینِ حداقلی» کوتاه است در وبلاگ ابتدا ؛ البته باید قبل از این مطلب، مطلب اخیرشان را خوانده باشید: حزب‌اللهی‌ها مروجین «دین حداقلی» (+)

در چند وبلاگ هم خوانده بودم که از مخاطبین‌شان تقاضا می‌کردند به شماره 20000355 پیامک بزنند که خانم‌های آمر به معروف و ناهی از منکر را نیز در برنامه‌ی ماه‌عسل دعوت کنند؛ وبلاگ خورشید

دیگری هم یادداشتی از وبلاگ سفرنامه باران با عنوان درس نخوانم، چه کار کنم...؟!! پیرامون دخترانی که چهار تا شش سال از عمرشان را در دانشگاه‌ها می‌گذرانند و آن‌گاه
سایت‌ها و وبلاگ‌ها را می‌بینند که پر است از تکریم خانه‌داری و تقبیح شاغل بودن زنان و چه و چه!

برای او که باید باشد و نیست...! زهرا حیدری را هم بخوانید. داستان خدیجه‌های زمان ما است که روز به روز دارند زیادتر می‌شوند. با خواندن این نوشته به یاد مجموعه داستان غیر قابل چاپ سید مهدی شجاعی افتادم.

پی‌نوشت 2: اگر کسی خبری از دوست عزیزم مهدی ابراهیمی دارد، بنده را بی‌خبر نگذارد! این هم وبلاگش: قلم سرخ

پی‌نوشت 3: علی مطهری باز هم آب در آسیاب دشمن ریخت. (+) برادرم سید سجاد موسوی در وبلاگ یا قاضی‌الحق تحلیلی بر نطق جناب مطهری نوشته است.
  • سید هادی مصطفوی

ظاهرا مشکلات داخلی و مدیریتی کشور در حوزه نظام آموزش عالی، بیشتر از آن حدی است که در روزنامه ها و جراید می خواندیم. تا آنکه امروز شنیدیم 12 نفر از دانشجویان و فعالین فرهنگی و انقلابی دانشگاه خلیج فارس به دلیل پیگیری مطالبات خود از مسئولین دانشگاه به مدت یک ترم تحصیلی از دانشگاه اخراج شدند!

ماجرا از آنجا آغاز شد که چندی پیش از - صبح 30 خرداد -  ۱۲۰ نفر از فعالان فرهنگی دانشگاه با مشاهده عملکرد ضعیف ۵ ساله رئیس دانشگاه، از وی درخواست جلسه پرسش و پاسخ نمودند اما ایشان با بی توجهی تمام، حاضر به تشکیل این جلسه نشد تا جلسات پرسش و پاسخ از سال ۸۵ تا کنون در حد یک جلسه باقی بماند! پس از این اقدام، دانشجویان، سکوت در برابر تخلفات ایشان را بیش از این جایز ندانسته و با تجمع در مقابل ساختمان مرکزی دانشگاه خواستار توضیح مسئول ارشد دانشگاه شدند که این موضوع بنابر اطلاعیه حراست دانشگاه خلیج فارس منجر به احضار این ۱۲ نفر به کمیته انضباطی شد.

بنابر اطلاعیه مذکور، حراست این دانشگاه عقیده دارد که دولت شعبه ای از ولایت است فلذا نقد رئیس دانشگاه نقد ولایت است! از این رو کوچکترین انتقادی به رئیس دانشگاه از طرف تشکل های انقلابی موجب زدن انگ ضد ولایت به آنان می شود!!!! اما شاهد بودیم وقتی تیغ حمله دشمنان داخلی و فتنه گران به سمت ولایت و اسلام کشیده می شد مسئولان این دانشگاه سکوت اختیار می کردند.

این در حالی است که اعضای انجمن اسلامی این دانشگاه در نشریه خود مباحثی چون لزوم تغییر در اندیشه دینی با عنوان "رفورمیسم دینی، ضرورتی انکار ناپذیر" را مطرح کرده و بارها از واژه های "رنسانس اسلامی " استفاده نمودند و این سوابق همراه با اهانت های متعدد و صریح ایشان به مقام عظمای ولایت و دکتر احمدی نژاد و صراحتا دروغگو خواندن وی و یا اهانت به شعائر مذهبی چون عزاداری برای امام حسین(ع) هیچ گاه مورد توجه مسئولین دانشگاه خلیج فارس قرار نگرفته تا این موضوع در کنار نصب مدیران اصلاح طلب از سوی رییس دانشگاه و نحوه تعامل وی با سران اصلاح طلب استان، سیاسی بودن مدیریت وی را به اذهان مردم و دانشجویان خطور نماید. این در حالی است که رییس دانشگاه بارها در جمع دانشجویان اعلام کرده که تحصن ۸۸ توسط اصلاح طلبان بوشهر برنامه ریزی و با اجرای لایه دوم انجمن اسلامی دانشگاه اجرا شده است.

همچنین دانشجویان این دانشگاه طی بیانیه ای اعلام کردند: سناریوی مدیران اصلاح طلب دانشگاه را برای ایجاد اغتشاش در آستانه ۱۸ تیر و حذف دانشجویان ارزشی در آستانه انتخابات مجلس را با شکست مواجه می کنیم.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

" ان الله یحب الذین یقاتلون فی سبیله صفا کانهم بنیان مرصوص "

در ادامه ی سناریوی منکوب و منزوی نمودن جریان حزب الله در دانشگاه خلیج فارس و نیز در پی احضار ۱۲ نفر از فعالین جبهه ی فرهنگی انقلاب اسلامی، ساعت ۱۳روز یکشنبه مورخ 18/4/1390 حکم یک ترم تعلیق (اخراج) با احتساب سنوات از سوی کمیته انضباطی دانشگاه برای تمامی این افراد صادر شد و همگان را در تعجب فرو برد.

بدینوسیله ما دانشجویان، افشای سناریوی مسئولین اصلاح طلب را در افکار عمومی امت حزب الله وظیفه خود می دانیم.

حال که گرد و غبار فتنه ۸۸ به لطف هدایت پیر طریق و تبعیت امت بصیر، از چهره شهر و دیارمان زدوده گشته است، سناریوی ایجاد اغتشاش و ملتهب نمودن فضای جامعه و دانشگاه با هر نام و بهانه ای و در روزی همچون ۱۸ تیر، به عنوان تاکتیک مقطعی فتنه گران داخلی و خارجی دنبال می شود، صدور حکم اخراج برای دانشجویان ولایی در روز ۱۸ تیر نیز همین سناریو را به ذهن متبادر می سازد.

تحت فشار قرار دادن دانشجویان حزب اللهی در چنین روزی نه تنها یک سوء تدبیر انکار ناپذیر است که شائبه ی به اغتشاش کشاندن دانشگاه از طریق تحریک دانشجویان ولایی و مصادره ی آن به نام موج مرده ی فتنه را تداعی می کند.

صدور این احکام در ادامه ی تلاش وافر برخی مسئولین اصلاح طلب دانشگاه ( در آستانه انتخابات مجلس ) برای حذف جریان اصولگرا و قلع و قمع این دانشجویان طراحی شده است.

ما دانشجویان وظیفه خود می دانیم که در راستای خنثی سازی این سناریوی از پیش طراحی شده، با حفظ آرامش، مطالبات خود را تا رسیدن به حقِ خویش دنبال کنیم و در این راه، مسئولین دولت محترم و خدمتگزاران نظام را مرجع منصفی برای شنیدن درد دلها و حقوق پایمال شده مان بدانیم.

والسلام علی من اتبع الهدی

اسامی و سوابق دانشجویان بدین شرح است:

 ۱-عباس حاجی حسینی مسئول سابق بسیج دانشجویی و نویسنده نشریات دانشجویی

۲-عباس عالی زاده عضو کمیسیون تشکیلات دفترمرکزی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان کشور و مسئول سابق کانون مطالبات بسیج دانشجویی

۳- مجید زارعی مسئول اسبق هیات محبین اهل بیت (ع) و نویسنده نشریات دانشجویی

۴- احمد کرمی نژاد مدیرمسئول هفته نامه دانشجویی سرخط وابسته به بسیج دانشجویی ( نشریه برگزیده هفتمین جشنواره نشریات دانشجویی کشور )

۵-مجتبی محمدیان دبیر جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه خلیج فارس

۶- مهدی مقدسی عضو سابق شورای مرکزی کانون قرآن و عترت(ع) اداره امور فرهنگی و دبیر سابق سیاسی بسیج دانشجویی

۷- مهدی طاهری عضو سابق شورای مرکزی جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه خلیج فارس

۸- محسن عبدالهی مسئول سابق بازرسی بسیج دانشجویی، فعال سیاسی دانشگاه

۹- میثم جوکار مسئول سابق کانون بصیرت و زمان آگاهی بسیج دانشجویی،عضو کانون طرح ولایت استان

۱۰-عبد الحمید سراجی دبیر سابق جامعه اسلامی دانشجویان دانشگاه خلیج فارس

۱۱- محمد حسین عظیمی مدیر مسئول نشریه ویترین وابسته به بسیج دانشجویی و مسئول اسبق کانون بیداری اسلامی

۱۲- علیرضا طاهریان مسئول سابق هیات محبین اهل بیت (ع)

از همه دانشجویان و فعالین فرهنگی جبهه انقلاب اسلامی انتظار می رود تا ضمن محکوم کردن اقدام اخیر راه را بر آنهایی که می خواهند از توفیقات و برکات این نظام یعنی دانشجویان ولایی و بصیر بکاهند، ببندند و ذره ای از حق خویش در این زمینه کوتاه نیایند. 

 

  • سید هادی مصطفوی