راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

راز 57

ملتی که عقب‌نشینی‌هایش را جشن می‌گیرد، دشمنش را به پیشروی ترغیب می‌کند.

طبقه بندی موضوعی

۱۶ مطلب با موضوع «سیاسی» ثبت شده است

تدبیر سیاه روزنامه دولت!


پس از دیدن برنامه زنده‌ی تلویزیونی از گزارش صد روزه آقای روحانی، پس از دیدن تیتر اصلی امروز روزنامه ایران دلم گرفت... دوباره سیاه‌نمایی، دوباره عقده‎گشایی...


مقام معظم رهبری، چند روز پس از انتخابات:

من در مورد اظهاراتى هم که نامزدهاى محترم در تلویزیون کردند -  قبل از انتخابات عرض کردم - عرایضى دارم؛ فعلاً خیلى مجال نیست انسان تفاصیل را بگوید؛ لیکن یکى از حرف‌هاى ما همین است.

بله، نقاط ضعفى وجود دارد، اما نقاط قوّت را هم باید دید. دولت کنونى هم نقاط قوّت فراوانى دارد، گیرم نقاط ضعفى هم وجود دارد. کدامِ ما در کار کردمان، در عملمان، نقطهى ضعف نداریم؟ نقاط قوّت را هم باید دید.

کارهاى مهمى در کشور انجام گرفته است. خدماتى که شده، کارهاى زیربنائىاى که انجام گرفته، سازندگىهائى که انجام گرفته، این‌ها را نباید ندیده گرفت. این‌ها در اظهارات نامزدهاى محترم، در برنامههاى دو سه هفتهاىِ تبلیغات انتخابات، غالباً ندیده گرفته میشد.

چقدر خوب بود وقتى که مثلاً معضل اقتصادى را بیان می‌کنند، گرانى را بیان می‌کنند، تورم را بیان می‌کنند - که البته این‌ها واقعیت هم دارد - در کنارش کارهائى که انجام گرفته است، زحماتى که کشیده شده، این‌ها را هم بیان می‌کردند. این‌جور برخورد کردن، انصاف است.

انسان باید هم جهات مثبت را ببیند، هم جهات منفى را ببیند. البته بدیهى است کسى که خود را به مردم عرضه می‌کند، اشکالات موجود را مىبیند، به مردم هم می‌گوید، این ایرادى ندارد؛ اما در این زمینه نباید مطلق نگاه کرد و فکر کرد؛ نقاط مثبت هم باید گفته شود، نقاط منفى هم گفته شود.

  • سید هادی مصطفوی

چه کسی ما را نقد می‌کند؟

پیرامون بازگشایی انجمن‌های اسلامی دانشجویان


«نقد» را که می‌دانید چیست؟ همان است که اگر نباشد، حکومتی را به تزلزل می‌کشاند، بشری را به هلاکت می‌رساند و جامعه‌ای را تباه می‌سازد. «عاقبت‌اندیشی» را هم حتما شنیده‌اید! همان است که علی(ع) فرمودند: «بدانید عاقل کسی است که با فکر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و در عواقب امور بنگرد.» یعنی عاقبت‌اندیشی از ویژگی‌های انسان عاقل است و هر که این خصلت ندارد، نیست باد!

 


پیش‌تر گفته بودم که در تشکیلات فعلی دانشگاهی، جایی برای منتقدین‌مان وجود ندارد و تقریباً فقط صدای یکی از گرایش‌های سیاسی و فرهنگی به گوش می‌رسد. صدایی که به صاحبش می‌گفتند بسیجی! تندرو! متحجر! و امثالهم. (متأسفانه)

این اتفاق زمانی شدت گرفت که وقایع تلخ سال 88 رخ دادند و عده‌ای که دموکراسی را به شرط چاقو دوست داشتند، فضای جامعه را ملتهب کردند. دانشگاه‌ها هم اوضاع خوبی نداشتند. مثلا یادم می‌آید شب‌های بعد از انتخابات 88، لیدرهای جریان سبز دانشجویی در دانشگاه خودم، در فضای سبز خوابگاه میدان‌داری می‌کردند و می‌گفتند: «به زودی پیروز می‌شویم. پس از پیروزی، اولین کسانی که اعدام می‌کنیم س.ع1 و ا.ت2 هستند!!» می‌بینید شدتِ توهم را؟!

انجمن‌های اسلامی دانشجویان تنها جایی بودند که صدایی غیر از صدای حاکم بر دانشگاه را از آن‌جا می‌توانستیم بشنویم. صداهایی که گاه ربطی به اسلام نداشتند و در مقابلش هم قد علم می‌کردند. اما اتفاق ناخوش‌آیند آن‌جایی بود که پس از فتنه‌ی سال 88 تقریباً تمامی دفاتر انجمن اسلامی دانشجویان را تعطیل نمودند و دیگر طعم انتقاد به زبان ما نیامد.

البته "تعطیل‌شدن"، نتیجه‌ی خلاف‌های پی‌درپی‌شان در محیط دانشگاهی بوده و جز این هم انتظار نمی‌رفت؛ اما این‌که هنوز پس از 4 سال درِ دفاتر انجمن اسلامی را بسته می‌بینیم، مایه‌ی تأسف است.


حداقل در دو سال اخیر این انتظار می‌رفت که با توجه به آغاز انتخابات مجلس و پس از آن انتخابات ریاست جمهوری، امکان فعالیت به انجمن‌ها داده می‌شد تا فضای یک‌بعدی حاکم بر دانشگاه‌ها شکسته شود. انتظاری که با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، به زودی محقق می‌شود. و آن‌وقت دانشجویانی که تا کنون، نه نشریه‌ای ناهم‌سو با خود خوانده‌اند و نه در کرسی‌های آزاد اندیشی شرکت کرده‌اند و نه جز صدور بیانیه، کاری کرده‌اند، باید دوباره دچار روزمرگی شوند و جز خواندن اخبار و محکوم‌کردن همه‌ی کابینه کار دیگری نکنند.

وقتی «مطالعه و تفکر» از اولویت‌های جریان دانشجویی خارج شود، عده‌ای فتنه‌ی 88 را رقم می‌زنند، عده‌ای از در و دیوار سفارت بالا می‌روند، عده‌ای به منتقدین‌شان اهانت می‌کنند، عده‌ای پای میز کرسی‌های آزاد اندیشی حاضر نمی‌شوند... و عده‌ای نیز با حضور 8 سال در رأس جریانات سیاسی، بزرگ‌ترین کشف‌شان، پیداکردن رگه‌هایی از انجمن‌های حجتیه در لایه‌های بیست و چندم جریان انحرافی می‌شود.
 
 
۱ و ۲: از فعالین دانشجویی سابق دانشگاه
 
پی‌نوشت: مصاحبه‌ی خبرگزاری آناج تبریز با چند تن از فعالین دانشجویی استان (+)
  • سید هادی مصطفوی

نیم‌نگاهی به بیانیه‌های تشکل‌های دانشجویی

بیانیه‌ها؛ کاغذپاره‌ای بیش نیستند!


شاید اوج فعالیت‌های تشکل‌های دانشجویی را در چند سال اخیر بتوان در سال‌های 88 و 89 به حساب آورد. سال‌هایی که به اقتضای اتفاقاتی که پی‌درپی رخ می‌دادند و با توجه به حساسیت برخی از آن‌ها، اهمیت انجام برخی کارهای تشکیلاتی بیشتر از سایر فعالیت‌ها جلوه می‌نمود. اگر نگاهی به بیلان کاری تشکل‌های دانشجویی بیندازید، صدور بیانیه‌های پی‌درپی را در رأس همه‌ی فعالیت‌های‌شان مشاهده می‌نمایید. بیانیه‌هایی که بعضاً بسیار پراهمیت و جنجالی جلوه می‌نمودند و برخی نیز فاقد هر گونه سود و فقط محض خالی‌نبودن عریضه، صادر می‌شدند.

انتخابات ریاست جمهوری امسال و رخدادها و حواشی مربوط به آن بار دیگر حال و هوای صدور بیانیه را در فضای اتحادیه‌ها و تشکل‌های دانشجویی زنده کرد و تقریباً هر هفته و یا هر دو هفته، یک بیانیه از سوی اتحادیه‌های دانشجویی صادر می‌شد. تکذیب برخی شایعات در خصوص مواضع سیاسی اتحادیه‌ها، درخواست از شورای نگهبان برای بررسی دقیق و منصفانه‌ی صلاحیت نامزدها،
اعلام حمایت از کاندیدای مورد نظر، تبریک به مردم و رهبری به خاطر خلق حماسه‌ی سیاسی از جمله‌ی موضوعات آن بیانیه‌ها بود.

پس از آن، چند هفته‌ای بازار بیانیه‌نویسی کساد شده بود که با معرفی وزرای پیشنهادی توسط دکتر روحانی، دوباره جان تازه‌ای در پیکر واحد صدور بیانیه‌ی تشکل‌ها و اتحادیه‌های دانشجویی دمیده شد که ماحصلش صدور چندین بیانیه با محوریت تذکر به مجلس در رعایت انصاف و ... جهت صدور رأی اعتماد به وزرا، فتنه‌گر خواندن شماری از وزرا، مناسب‌نبودن وزیر پیشنهادی علوم برای تصدی این وزارت، عدم رعایت اعتدال در پیشنهادات دکتر روحانی برای وزارت‌خانه‌ها و مواردی از این‌دست بوده است.

شاید در همین دو سه روز گذشته تعداد تماس‌هایی که از اتحادیه‌های دانشجویی و افراد مختلف با دبیر تشکل‌ها و مسئولین روابط عمومی‌شان جهت امضای فلان بیانیه در خصوص وزرای پیشنهادی گرفته شده، بیشتر از ده مورد شده باشد. شاید هم بیشتر!

وقتی به برخی از این بیانیه‌ها نگاه کنیم، خواهیم دید که فاقد نکته‌ای مهم و قابل تأمل و قابل اعتراض می‌باشند که بخواهیم به خاطرشان بیانیه صادر کنیم.

احتمالا با پایان‌یافتن جلسه‌ی رأی اعتماد به وزرا، دوباره سیل بیانیه‌ها با محوریت انتقاد به عملکرد مجلس جهت دادنِ رأی اعتماد به وزرایی چون آخوندی، نامدار، ربیعی و حتی ظریف آغاز می‌شود که دست آخر، هیچ فایده‌ای هم نخواهد داشت. بی‌جا نیست بگوییم اگر دیروز میلی منفرد رأی می‌آورد، دوباره القابی برای مجلس می‌ساختند و می‌گفتند پنج‌شنبه‌ی سیاه مجلس! اما فعلا با وزیر نشدن او و نجفی حداقل می‌توانند بگویند پنج‌شنبه‌ی خاکستری مجلس!

بد نیست تجدید نظری در نوع فعالیت تشکل‌های دانشجویی صورت بگیرد، و به شأن و جایگاه اقدامی چون "صدور بیانیه" بیشتر از پیش توجه شود. در غیر این‌صورت اهمیت بیانیه و منزلت آن به شدت کاهش می‌یابد و آن‌وقت است که اعتدالیون می‌گویند: "بیانیه‌ها کاغذپاره‌ای بیش نیستند!"
  • سید هادی مصطفوی

روز قدس یکى از برجسته‌‌‌‌‌ترین یادگارهاى امام عزیز ماست؛ نشانه‌‌‌‌‌ى دل‌بستگى انقلاب و
دل‌بستگى ملت ما به ماجراى قدس شریف و ماجراى فلسطین است. به برکت روز قدس، این نام را ما توانستیم هر سال در دنیا زنده نگه داریم. خیلى از حکومت‌ها و خیلى از سیاست‌ها می‌خواستند، مایل بودند، تلاش کردند، پول خرج کردند که مسئله‌‌‌‌‌ى فلسطین فراموش شود. اگر تلاش جمهورى اسلامى نبود، اگر ایستادگى جمهورى اسلامى با تمام قوا در مقابله‌‌‌‌‌ى این سیاست خباثت‌‌‌‌‌آلود نبود، بعید نبود که بتوانند مسئله‌‌‌‌‌ى فلسطین را به‌تدریج به زاویه بکشانند؛ اصلاً فراموش کنند.

الآن هم خود دستگاه استکبار و خود صهیونیست‌هاى خبیث معترفند، معتقدند و ناراحت‌اند از این‌که جمهورى اسلامى پرچم فلسطین را برافراشته است و نمی‌گذارد که با سازش‌کارى‌هایى که می‌خواهند انجام بدهند، مسئله‌‌‌‌‌ى فلسطین را از دور خارج کنند. روز قدس، روز زنده‌کردن این یاد و این نام است.

رهبر انقلاب اسلامی - سی‌ام شهریور ماه 1388
  • سید هادی مصطفوی

نقدی بر روایت غیر منصفانه‌ی الف


1. عصر دیروز خبرگزاری الف در مطلبی با عنوان «مقایسه بیانات رهبر انقلاب در دیدار پایانی با سه دولت هاشمی، خاتمی و احمدی‌نژاد» بخشی از ذکاوت سیاسی خود را به نمایش گذاشت. این‌که چرا رهبری در سخنان آخرین دیدار دولت آقای احمدی‌نژاد با ایشان، نامی از "احمدی‌نژاد" نبردند و در عوض در دیدارهای پایانی دولت‌های آقایان هاشمی و خاتمی، نام‌شان را به زبان آوردند!؟ (بخوانید)

و پس از آن به یک نتیجه‌ی مهم دست یافت:

«رهبر معظم انقلاب در دیدار پایانی با دولت احمدی‌نژاد، بر خلاف دولت‌های هاشمی و خاتمی، مستقیماً درباره رئیس‌جمهور، اظهارنظر نفرمودند و این نکته‌ای است که هواداران افراطی دولت احمدی‌نژاد باید به دلایل آن فکر کنند.»


2. همه‌ی رؤسای جمهور گذشته‌ی ایران، حامیان خاص خودشان را داشته و هنوز هم دارند. این‌که بعضا رگه‌هایی از افراط هم در نوع حمایت‌شان از رئیس‌جمهور محبوب‌شان وجود داشته، غیر قابل انکار است. حامیان افراطی احمدی‌نژاد هم کم نیستند. اما باید از این مطلب‌نویس سایت الف پرسید که ارتباط این مواردی که مطرح نمودید با نتیجه‌ی پایانی شما چیست؟ به نظر می‌آید نوعی تخلیه‌ی کدورت و کینه بوده تا نقد سازنده و یا تلنگری به‌جا.

3. از طرفی رهبری در همان بخش اول سخنان خود در مورد رسانه‌ای شدنِ اقدامات و خدمات دولت و نیز طیفِ افراطیِ انکارکننده‌ی اقداماتِ برجسته‌ی دولت فرمودند:

«البته مخالفین و کسانى که بى
اطلاعند - بعضى از دستگاههاى رسانهاىِ خارجىِ مغرض، و گاهى بعضى در داخل - برخى از چیزهایى را که جلوى چشم هم هست، انکار می‌کنند. یعنى کارى انجام گرفته، جلوى چشم است، همه مىبینند، منعکس شده، این را دوست دارند انکار کنند. کارى به این نداریم که حالا بعضىها ممکن است نگاه خوشبینانهاى یا دوستانهاى یا منصفانهاى نداشته باشند؛ بالاخره در فضاى عمومى کشور باید این‌ها گفته شود و ثبت شود؛ این‌ها بسیار مهم است

رهبری در ادامه بارها به تعریف و تمجید از رئیس‌جمهور و دولت پرداختند؛ از جمله:

«این دولت این شعارها را مطرح کرد، برجسته کرد، سر دست گرفت، به آن‌ها افتخار کرد؛ در مجامع جهانى، احساس شرم از انگیزههاى انقلابى و از اهداف انقلابى و از شیوههاى انقلابى نکرد؛ این خیلى کار بزرگى بود

اما ظاهرا و باطناً هنوز الف و الفی‌ها نتوانستند به خود قبول نمایند که بخش زیادی از انتقادات آن‌ها به دولت و شخص رئیس‌جمهور، کینه‌توزانه و کاملا افراطی بوده است. تا جایی که تیتر مطلب الف برای خبر دیدار رهبری با هیئت دولت چنین است: رشته‌ی خدمت را رها نکنید

گویا خنثی‌تر از این جمله، حرف دیگری پیدا نکردند تا برای عنوان مطلب خود انتخاب نمایند، که البته این سخن رهبری نیز به این دلیل است که
«طبعاً امثال شماها، مدیران شایسته و کارآمد، در هر بخشى از بخش‌ها خالى از مسئولیت نمی‌مانند.»

4. نتیجه‌ی پایانی: .................... به خودتان واگذار می‌کنم.

.................................................................................................

پی‌نوشت یک: خواستم این مطلب را بر پست اخیرم - یک ابتکار جدید در زندگی - ضمیمه کنم، اما مطمئن شدم کسی در آن‌جا، این مطلب را نمی‌خواند: آسیب‌شناسی جشن‌های عروسی مثلاً اسلامی

پی‌نوشت دو: اگر وقتش را دارید کتاب "بشنو از نی" استاد صفائی حائری را در ماه رمضان بخوانید. شرحی بر دعای ابوحمزه‌ی ثمالی است.

پی‌نوشت سه: مطلبی از محمد حسین وزارتی با عنوان رهبری و بدرقه‌ی دولت‌ها در khamenei.ir

پی‌نوشت چهار: دریافت روزنگار آخرین دیدار دولت با رهبر انقلاب (+)
  • سید هادی مصطفوی

آغازی دوباره با تبریک به حسن روحانی

به راستی منظور رهبر انقلاب از این‌که "هر دوره‌ی انتخابات، یک مجموعه‌ی بلائی را از کشور دفع می‌کند" چیست؟

وقت استیضاح بزرگ "خود عمار پندارها" رسیده است...

1. یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری به سلامت و با صحت تمام برگزار شد. انتخاباتی که برنده‌ی نهایی آن مثل همیشه مردم بودند. به راستی باید این حضور پرشور مردم را قدر دانست و برای این استمرار حرکت مردم در زیر بیرق نظام جمهوری اسلامی، سجده‌ی شکر به جا آورد. جا دارد تا این پیروزی بزرگ را به محضر امام عصر(عج) و نائب بر حقش حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای و تمامی مردم ایران تبریک و تهنیت بگوییم.

2. من به سعید جلیلی رأی دادم؛ شاید تنها کاندیدایی که به لحاظ اعتقادی در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی اختلاف نظری فاحش با حسن روحانی داشته باشد، جلیلی بوده است. جلیلی را از آن جهت انتخاب کرده بودم که خیالم از رویکردش در زمینه‌های سیاست داخلی و خارجی، فرهنگی و اجتماعی راحت بود. اگر فقط جلیلی را در همین دو سه هفته‌ی اخیر می‌شناختم هم برایم کافی بود تا او را به عنوان نامزد اصلح تشخیص بدهم. کسی که در مناظره‌ها بیشتر از دیگران نیمه‌ی پر لیوان را دید، کسی که در کنار نقاط ضعف موجود، نقاط قوت را هم می‌دید، کسی که از «سیاه‌نمایی» برائت جسته بود، کسی که ذره‌ای و کمتر از ذره‌ای به «تخریب» رقبایش نپرداخت، کسی که به واقع به دنبالِ نداشتن نقاط ضعف این دولت بود، کسی که خیلی از فعالیت‌ها و اقدامات خوب صورت‌گرفته را به کلی زیر سؤال نبرد و برای کسب رأی، اقدامات خلاف اخلاق و ادب انجام نداد. کسی که شعار زنده‌باد فلانی و مرده‌باد فلانی سر نداد، کسی که به دنبال شناسایی و به‌کارگیری همه‌ی «ظرفیت‌های مردمی» بود، کسی که در برنامه‌های تبلیغاتی‌اش «دروغ» نگفت، به کسی «اهانت» نکرد، و حتی در قبال کارهای خوبی که انجام داد از رهبری هزینه نکرد...

3. رأی مردم در این انتخابات حجت را بر ما تمام کرد. مردمی که یک روز به هاشمی رفسنجانی رأی دادند، روز دیگر سید محمد خاتمی را برگزیدند و دیگر بار در عین ناباوری این رجال مذکور، احمدی‌نژاد را بر مسند ریاست جمهوری نشاندند. مردم حتی در 88 نیز احمدی‌نژاد را رئیس‌جمهور خود اعلام کردند؛ اما همین مردم، دیروز در 24 خرداد 92 بار دیگر نه فقط به سراغ هاشمی و نه فقط به سراغ خاتمی، بلکه به سراغ جناح «هاشمی-خاتمی» رفتند و در این مسیر اصول‌گراهایی که «نه به احمدی‌نژاد» را چندین سال مبنای نظریات سیاسی خود قرار داده بودند نیز مردم را یاری کردند.

باید بپذیریم که رئیس‌جمهور فعلی کشورمان متولد شده‌ای از رحِمِ تفکرات هاشمی و خاتمی است که «عمل‌گرایی هاشمی» و «اصلاح‌طلبی خاتمی» را تؤامان به همراه دارد. باید بپذیریم که رئیس‌جمهور فعلی را خود ما اصول‌گراها بر سر کار آوردیم. باید بپذیریم که در این 8 سال کلاه گشادی را بر سر خود گذاشته بودیم. خدا رو شکر می‌کردیم به خاطر روی کار آمدن رئیس‌جمهوری که قطار انقلاب را بر روی ریل خودش نهاد و مدام به ذکر «الحمدلله» مشغول بودیم. البته این شکر از جنس «لئن شکرتُم» نبود؛ چرا که در این صورت نیمه‌ی دومش یعنی «لأزیدنکم» محقق می‌شد. این شکر از جنس «توهم» و «تلاش برای بقا» بود و بس.

4. آن روز اگر اصلاح‌طلبان توبه‌ی استراتژیک نمودند و بعد از فحاشی‌ها و طعنه‌های زشتی که به «آقا»ی خودشان یعنی هاشمی رفسنجانی روا داشتند، دوباره در «نه به احمدی‌نژاد» با هم متحد شدند و اختلافات گذشته را، حتی «عالی‌جناب سرخ‌پوش» را فراموش کردند، امروز نتیجه‌ی آن وحدت را هر چند دیر اما چشیدند. و خدا می‌داند که چقدر برای‌شان شیرین است. تا جایی که امروز هاشمی رفسنجانی می‌گفت که ما دموکراتیک‌ترین انتخابات ریاست‌جمهوری دنیا را برگزار نمودیم. اما این‌که چرا هاشمی همین حرف را در سال 88 بر زبان نیاورد، خدا می‌داند و خودش! چرا که آن وزارت کشور، همین وزارت کشور بود و آن شورای نگهبان نیز همین. رهبری هم که مانند همیشه «رهبر» بودند...

5. اما اصول‌گرایان چطور؟ اصول‌گرایان حق‌شان همین بود. این‌که کسی از طرف مردم برگزیده شود که به اصول خودش پای‌بند باشد. روحانی، یک اصول‌گرای محض است. چرا که به اصول خود که همان نقش سربازی برای جریان اصلاحات و جناح هاشمی است، با جان و دل پای‌بند ماند. اما «اصول‌گرایانِ اصول‌گرا نما» برای این‌که هنوز در «توهم» شکرگزاری‌های خود به سر می‌بردند دریافتند که چه اشتباه بزرگی را مرتکب شدند. نتیجه‌ی آن همه «تخریب» و «توهین» و «فحاشی» و «تحقیر» احمدی‌نژاد جز این نیست. نتیجه‌ی «فراماسون» نامیدن احمدی‌نژاد جز این نیست. این‌که دولت را یک زمانی «ودیعه‌ی الهی» بنامیم و باری دیگر «بزرگ‌ترین خطر و انحراف از صدر اسلام تا کنون» بخوانیمش جز این نمی‌شود. این‌که روزی در مقابل بسیاری از هتاکی‌ها و شبهه‌پراکنی‌های مطبوعات زنجیره‌ای سکوت اختیار کنیم و روزی دیگر «خاتون» را «محاربه با امام زمان» بخوانیم جز این نیست. نتیجه‌ی آن‌که تمام ایرادات بنی‌اسرائیلی خویش را نثار برنامه‌ها و طرح‌های «دولت خودمان» کنیم جز این نیست...

توهین‌کردن را خودمان به روحانی یاد داده‌ایم. باور ندارید...؟ چه کسانی «دو دو کردن» به رئیس‌جمهور را در دستور کار مجلس قرار دادند؟ چه کسانی در این سال‌ها با فریب‌خوردن از نزدیکان و اطرافیان‌شان نظرات و فتواهای عجیب و غریبی صادر نمودند؟ چه کسانی گفتند تفکرات «اومانیستی» و «سکولاریستی» و نوعی «عرفان» جدید، دولتی‌ها را فرا گرفته؟ چه کسانی آغاز سخنرانی‌های‌شان را با «أللهم عجل لولیک الفرج» آغاز می‌نمودند؟ منظورشان از این دعا چه بود؟ چه کسانی تبدیل به «مار»ی در آستین شدند که امروز حتی اقدامات برجسته‌ی دولت نهم و دهم را هم زیر سؤال می‌برند؟ روحانی که جای خود را دارد.

6. «هزینه‌کردن از رهبری» را هم خودمان به روحانی آموختیم. آن‌جایی که تا رهبری، دولت‌مان را تأیید کرد فکر کردیم بهترینیم و لابد همه‌ی اقدامات‌مان هم درست است. آن‌جایی که هر وزیری را به هر بهانه‌ای از کابینه اخراج کردیم. آن‌جایی که جوجه‌سیاست‌مداری پیشنهاد «دوستی با اسرائیل» را مطرح می‌کند و چند سال بعد او را «صاحب اندیشه‌های زلال» قلمداد می‌کنیم و چون گفت باید «مکتب ایران» را ارج نهیم و چون کمی «فرا اسلامی» فکر می‌کرد پس «نشان فرهنگ» بر سینه‌اش نصب نمودیم و در روز ثبت‌نام هم نقش یک «بادیگارد» را برایش ایفا نمودیم. این‌ها همه‌اش جز «خودخواهی» و «غره شدن» معلول چیز دیگری است؟

7. و فکر می‌کردیم که زخم‌خوردگان 84 و 88 بی‌کار نشسته‌اند و فقط دارند ما را تماشا می‌کنند. اما حیف که «تنگه‌ی احد» را خوب محافظت نکرده بودیم؛ که در غیر این‌صورت به این‌جا نمی‌رسیدیم. فکر می‌کردیم اصلاحات برای همیشه مرده است. فکر می‌کردیم حالا که ما قدرت را در اختیار داریم هر چه دل‌مان خواست می‌توانیم نثار خیلی‌ها کنیم، فکر می‌کردیم «توهین به اصلاحات» نوعی «عبادت» است. فکر می‌کردیم «توهین به هاشمی» بخشی از «آرمان» انقلاب است. اما حیف که قدر فرصت‌ها را ندانستیم. «هاشمی» انقدر جای نقد داشت و دارد که نیازی به آن همه توهین نبود. «خاتمی» آن‌قدر نقاط سیاه و زشت در کارنامه‌اش دارد که اصلا کار به «توهین» نمی‌بایست می‌کشید... این حرف‌ها را از آن جهت گفتم تا یک یادآوری باشد برای ما؛ برای ما که در سال‌های 84 و 88 گوش‌مان از تهمت‌های ناروایی که به احمدی‌نژاد می‌زدند پر شده بود. امروز هم گوش بسیاری از افرادی که رو به سوی روحانی آوردند پر بود از تهمت و افترا. غیر از این است؟ اگر آن‌ها خلاف حق عمل کردند و ما نیز با سیاست «بگم‌بگم» پاسخ‌شان را دادیم و «رأی» جمع نمودیم، امروز اینان هم با همان سیاست، «رأی» گرفتند و روی کار آمدند. پس انقدرها هم نباید متعجب بود!

8. این چند مدت با خود می‌اندیشیدم که منظور رهبری از این سخن‌شان «
در طول این سال‌ها، این سى و چند انتخاباتى که برگزار شده و مردم در پاى صندوق‌هاى رأى حاضر شده‌اند، هر بارى یک مجموعه‌ى بلائى را از کشور دفع کرده است و هر بارى توانسته است یک قوّت جدیدى، روح جدیدى، در کالبد کشور و ملت و انقلاب بدمد» که در 16 اردیبهشت‌ماه امسال بیان فرمودند چیست؟ به راستی «دفع مجموعه‌ی بلائی» در انتخابات اخیر چه بوده است؟

خیلی فکر کردم، اما یکی از محتمل‌ترین نتایجی که گرفتم این بود که شاید این «بلا» همان «نگاه نادرست غربی‌ها به مردم و نظام جمهوری اسلامی» است. اما بلافاصله پاسخم را دادم و آن این بود که با این حضور پُر شور، دشمنی دشمن بیشتر از پیش می‌شود، پس دفعی صورت نمی‌گیرد... نظرات دیگری هم دادم اما هیچ‌کدام قانعم نکرد. اما نظری که بیشتر از همه برایم قابل هضم بود این بود که این بلا همان «شکرگزاری خشک و خالی» در مقابل امکانات و وسعت کاری‌ای بود که در این 8 سال در اختیار همه‌ی نیروهای انقلاب بود که قدرش را ندانستند. این بلا همان بود که مدام کشور را این جناحی و آن جناحی می‌کردیم. پس باید قدر موقعیت‌ها و امکانات‌مان را که کمک به رشد و افزایش بصیرت‌مان می‌کند بیشتر بدانیم، حتی اگر انقلاب در ریل خودش قرار گرفته باشد.

9. صمیمانه این پیروزی بزرگ را به رئیس‌جمهور منتخب مردمِ عزیزم
جناب حجت‌الاسلام آقای حاج شیخ حسن روحانی تبریک و تهنیت عرض می‌کنم. امیدوارم ایشان بتوانند ویژگی‌های مثبت رئیس‌جمهور فعلی را به دارایی‌های خود بی‌افزایند و نقاط ضعفش را از خود دور کنند.

امیدوارم سیاست‌های خود را طوری تنظیم و پیاده‌سازی نمایند که دست آخر منجر به تحریر نامه‌ی مردادماه سال 84 به آقای البرادعی نشود.

امیدوارم به مانند آن‌چه در شعارشان گفتند «دولت راست‌گویان و درست‌کاران» را تشکیل بدهند.

10.به قول رهبری:

آن کسانى که امروز با مردم حرف می‌زنند، آن‌چه که توانایى انجام آن را دارند و مردم به آن احتیاج دارند، آن را با مردم در میان بگذارند؛ قول بدهند با عقل و درایت عمل خواهند کرد؛ اگر برنامهاى در هر موردى از مسائل دارند، آن برنامه را براى مردم ارائه کنند؛ قول بدهند که با پشت‌کار و ثبات قدم در این میدان پیش خواهند رفت؛ قول بدهند که از همهى ظرفیت‌هاى قانون اساسى براى اجراى وظیفهى بزرگِ خودشان استفاده خواهند کرد؛ قول بدهند که به مدیریت اوضاع کشور خواهند پرداخت؛ قول بدهند که به مسئلهى اقتصاد - که امروز میدان چالش تحمیلى بر ملت ایران از سوى بیگانگان است - به خوبى خواهند پرداخت؛ قول بدهند حاشیهسازى نمی‌کنند؛ قول بدهند دست کسان و اطرافیان خود را باز نخواهند گذاشت؛ قول بدهند که به منافع بیگانگان، به بهانههاى گوناگون، بیش از منافع ملت ایران اهمیت نخواهند داد.

بعضى با این تحلیل غلط که به دشمنان امتیاز بدهیم تا عصبانیت آن‌ها را نسبت به خودمان کم کنیم، عملاً منافع آن‌ها را بر منافع ملت ترجیح می‌دهند؛ این اشتباه است. عصبانیت آن‌ها ناشى از این است که شما هستید، ناشى از این است که جمهورى اسلامى هست، ناشى از این است که امام در اذهان مردم و در برنامه
هاى این کشور زنده است، ناشى از این است که روز ۱۴ خرداد - روز رحلت امام - مردم در سرتاسر کشور به جوش و خروش مىآیند؛ عصبانیت آن‌ها مربوط به این چیزها است. عصبانیت دشمن را باید با اقتدار ملی علاج و جبران کرد.

11. این نکته را هم باید اضافه کنم که اگر رهبری نبود، خیلی از اصول‌گرایان با کارهای‌شان فاتحه‌ی نظام را خوانده بودند. وقتش رسیده تا هم خود و هم بسیاری از بزرگان! اصول‌گرایی را استیضاح کنیم و بنگریم که آیا هر چه کرده‌ایم و گفته‌ایم و نوشته‌ایم درست بوده است...؟

تابستان 89 در پای سخنرانی یکی از شاگردان برجسته‌ی آیت‌الله جوادی آملی و آیت‌الله مصباح یزدی نشسته بودم. آن موقع در بحبوحه‌ی مسائل مربوط به سال 88 به ما می‌گفت با همه‌ی ارادتی که به استادم جوادی آملی دارم لیکن دیگر فعالیت‌های اجتماعی‌ام را با ایشان تنظیم نمی‌کنم...

امروز باید اقرار کنم که دیگر جوادی آملی‌ها و مصباح یزدی‌ها و مکارم شیرازی‌ها و علم‌الهدی‌ها و پناهیان‌ها و دیگرانی چون این‌ها را مبنای فکری و نظری خود نمی‌دانم و باید در بصیرت یکایک این بزرگواران تجدید نظر نمایم.

امروز باید اقرار کنم که مجموعه‌ی بلائی که در این انتخابات دفع شده است، خود عمار پندارهایی بودند که با تندروی‌های‌شان، با بی‌بصیرتی‌شان و با ادعاهای‌شان نظام را دوباره به دهه‌ی هفتاد برگرداندند.

وقت استیضاح بزرگ خود عمار پندارها رسیده است... آماده‌اید؟؟
  • سید هادی مصطفوی

1. این روزها که بیشتر مشغول جر و بحث با اساتید و درگیر کارهای شخصی خودم بودم، کمی هم در ستادهای انتخاباتی نامزدها پرسه می‌زدم و از این ستاد به آن ستاد با نمایندگان و طرف‌داران و جان‌برکفان نامزدها صحبت می‌کردم. مردم هم حرف‌های جالب و مهمی می‌زدند، بیشترین دغدغه‌شان گرانی و مشکلات اقتصادی بود که خودتان بیشتر از همه با این مشکلات در ارتباطید!

2. در خلال مناظره‌ها و برنامه‌های تبلیغاتی نامزدها به نتایجی رسیدم که برخی‌شان عبارتند از:

- تا قبل از مناظرات، نظر مثبتی در خصوص آقای ولایتی داشتم، لیکن با دیدن برنامه‌ها، بیشتر از همه برای دکتر ولایتی تأسف خوردم.

- دکتر عارف را خیلی دوست داشتم و دارم. عارف شخصیت بسیار با اخلاقی است که اصلاح‌طلبان نظیر او را یا ندارند و یا خیلی انگشت‌شمار در اختیار دارند! دلم نمی‌خواست عارف فدای روحانی شود، ولی ظاهراً مرد با اخلاق اصلاحات فدای بی‌اخلاقی‌های روحانی و هم‌فکرانش شد.

- شعاری‌ترین شعار انتخابات را از آنِ حسن روحانی می‌دانم. دولت راست‌گویان و درست‌کاران. شعاری که در همین دو سه هفته‌ی تبلیغات هم رعایت نشد...

- یکی از زیباترین و ماندگارترین رخدادها، صحبت‌های دکتر حداد عادل در مناظره‌ی سوم بود که این زیبایی را با انصرافش به نفع جریان اصول‌گرایی تکمیل نمود.

- قالیباف هم یک مدیر اجرایی توان‌مندی است. ولی بنده ابداً رویکرد فرهنگی وی را قبول ندارم و این ادعا را دارم که هر چقدر توان عمرانی آقای قالیباف زیاد است، توان فرهنگی‌اش اندک است. قالیباف هنوز فرهنگ انقلاب اسلامی را به خوبی نمی‌داند و به آن معتقد نیست. اما به نظرم بهتر از ولایتی است.

- محسن رضایی مشکل اصلی مملکت را درست تشخیص داد؛ مشکل اصلی همان معضل اقتصاد است که مردم را تحت فشار قرار داده است. اما رضایی نگفت که اگر مشکل اقتصادی حل شود، فرهنگ انقلاب را چگونه می‌خواهد در جامعه پیاده کند؟ اصلا رضایی از فرهنگ اطلاع دقیقی دارد؟ اصلا کسی که در مناظره‌ها گفت "تا یک ریال نگیرم، یک ریال نمی‌دهم" تفکرش نسبت به فرهنگ چیست؟ مثلا در سینما حتما نگاهش فقط به گیشه‌ها است. در مطبوعات نگاهش به میزان خرید مردم است... راستی نگاه دکتر رضایی - سردار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی - به سوریه و لبنان و فلسطین چیست؟ تا یک ریال نگیرد...

- غرضی هم انسان شایسته و خوبی است، ولی نکته‌ی مفیدی از حرف‌هایش دست‌گیرم نشد.

- جلیلی چندان با تجربه نیست. "اقتصاد" را به طور تخصصی دنبال نکرده است. اما تیم زبده و قابل قبولی در اقتصاد دارد. جلیلی تنها نامزدی است که خیالم از رویکرد "فرهنگی‌اش" راحت است. جلیلی تنها نامزدی است که خیالم از رویکردش در خصوص مسائل "خارجه" راحت است. جلیلی را از آن جهت می‌پسندم که دروغ نگفت، شعار کوتاه‌مدت نداد، و بیشتر به پیش‌گیری فکر می‌کند تا درمان. جلیلی نگفت چند ماهه اقتصاد را سامان می‌بخشد. به نظرم آن‌هایی که وعده‌هایی این‌چنینی داده‌اند بسیار در اشتباه‌اند. مسلماً بهبود معیشت مردم در یک سال غیر ممکن نیست. شاید نامزدی بخواهد تمام توانش را بر روی این موضوع خرج کند لیکن نهایتاً این امر در یک یا دو سال امکان‌پذیر است، چرا که یا خودش درگیر باندهای بزرگ دلالی و رانتی می‌شود و یا تسلیم مفسدان و دلالان اقتصادی - همان‌هایی که در روز آخر ثبت نام کاندیداها قیمت دلار را 300 تومان کاهش دادند - می‌شوند. پس بهترین راه همان است که سیستم را اصلاح کنیم تا آیندگان هم وضعیت امروزی ما را نداشته باشند.

- بر این اعتقادم که هیچ رئیس‌جمهوری به اندازه‌ی احمدی‌نژاد به مردم خدمت نکرد. او دست بر روی طرح‌هایی گذاشت که خیلی از سیاست‌مداران پیشین که امروز مدافع حسن روحانی هستند، انگشت به دهان مانده‌اند و امروز تنها کارشان کوبیدن همه‌ی اقدامات مثبت دولت است. احمدی‌نژاد را در فرهنگ قبول نداشته و ندارم، ولی رویکردش نسبت به مسائل اقتصادی در دولت اولش را بسیار قابل قبول دانسته و می‌دانم. احمدی‌نژاد همانی است که چماق‌دار خطابش می‌کردند و آن نشد؛ طالبانش نامیدند و آن هم نشد؛ تندرو نامیدندش، و چندان متصف به آن نشد؛ احمدی‌نژاد بزرگ‌ترین اشتباهش آن بود که تمام عزت و شرافتش را - که تماما از آنِ مردم و رهبری است - در گرو حمایت از اسفندیار مشایی گذاشت که برایش زیارت‌نامه نوشت و نشان فرهنگ بر سینه‌اش نصب نمود و ... . حقارتم را آن‌جا احساس کردم که همراهش به وزارت کشور آمد و نقش یک محافظ را برایش ایفا کرد. از این‌ها نیز بگذریم تغییرات عجیب و غریبی است که در کابینه‌اش انجام داد و بعید می‌دانم "منافع ملت" علت اصلی آن تغییرات بوده باشد. اما با این حال، احمدی‌نژاد، چندان قابل تکرار نیست.


- به نظرم جلیلی نمونه‌ی آن کسی است که رهبری فرمودند "نقاط قوت امروز را منهای نقاط ضعف موجود دارا باشد". به نظرم جلیلی نمونه‌ی آن کسی است که رهبری فرمودند:"
شعارهایی بدهد که منطبق با واقعیات کشور باشد".

3. امروز، پنج‌شنبه‌ی قبل از انتخابات، تقریباً فارغ‌التحصیل شده‌ام.


پی‌نوشت:

این تحلیل را از وبلاگ "به یاد یار سفر کرده" بخوانید. (+)

هم‌چنین بخوانید:

دیپلماسی تسلیم (+)

به چه کسی رأی می‌دهم (+)

انتخابات و هاضمه‌ی سیاسی فست‌فودی انقلابی‌ها (+)

انقلابی‌گری محافظه‌کارانه، انقلابی‌گری آرمان‌گرایانه (+)
  • سید هادی مصطفوی

ابتکار هاشمی برای تطهیر سران فتنه

چند روز گذشته سایت رسمی آیت الله هاشمی رفسنجانی به بهانه ارائه ضمیمه خاطرات سال 67 ایشان، نامه ای از امام به میرحسین موسوی را منتشر کرد که در آن خطاب به نخست وزیر وقت، فرموده بودند: زحمات دوران جنگ شما را فراموش نمی کنم.

          

اما به راستی چرا در این برهه زمانی و با گذشت دو سال از فتنه 88 هنوز هم ایشان در اتخاذ مواضع خود در قبال نظام و مردم دچار اشتباه می شوند؟

منبع: آرمان های اینجوری

  • سید هادی مصطفوی